کیسانیه یکی از فرقههای شیعی بودند. بنا به اعتقادات ایشان هرکس به امامت نامزد شود باید از فرزندان محمد حنفیه باشد وآنان کسانیه خلص هستند که به این اسم نامیده شدهاند وبویژه مختاریه نام دارند. کسانیه درمورد خلافت پس از علی به چند گروه تقسیم میشوند.
1. گروهی براین یقین هستند که محمد حنیفه پس از حسن وحسین امام بوده. (مختاریه)
2. گروهی بر این باورند که محمد حنیفه مهدی موعود است.(کربیه)
3. گروهی معتقد به امامت علی بن حسین زین العابدین پس از امامت محمد حنیفه هستند.
4. گروهی معتقدبه امامت ابوهاشم عبداله بن محمد حنفیه پس از امامتش هستند.
5. گروهی میگویند که امامت به وصیت ابوهاشم به محمد ابن علی ابن عبداله ابن عباس ابن عبدالمطلب رسیده است.(راوندیه)
6. گروهی معتقدند که امام پس از ابو هاشم، بیان ابن سمعان تمیمی است.(بیانیه)
7. آخرین گروه کسانی هستند که امام پس از ابوهاشم، عبداله ابن عمرو ابن حرب است.(حربیه)
محمد حنفیه (محمد بنحنفیه)، از فرزندان علی بن ابیطالب بود، که مادرش خوله حنفیه دختر جعفر بن قیس است و به همین جهت به این نام مشهور شدهاست. محمد در زمان حکومت عمر بن خطاب متولد شد (سال ۱۶ قمری) و در ایام حکومت عبدالملک بن مروان درگذشت (سال ۸۱ قمری). سن وی در هنگام وفات ۶۵ سال بوده و در بقیع دفن شدهاست.
وی مردی عالم و نیرومند بوده و در جنگهای جمل، صفین و نهروان شرکت داشتند و پرچمدار سپاه علی بودند. بعد از شهادت علی در کنار برادران خود امام حسن مجتبی و سپس امام حسین بود و به علت معلولیت و فلج دستان نتوانست در واقعه کربلا حاضر شود.
فرقه کیسانیه او را امام و مهدی آخرالزمان میدانستند. بیشتر اعضای این فرقه بعد ها به عباسیان یا دیگر فرقه های شیعه پیوستند. مختار بن ابیعبیده ثقفی که بعدها به خونخواهی حسین بن علی قیام کرد خود را نماینده محمد حنفیه در کوفه معرفی کرد.
محمد حنفیه، از فرزندان علی بن ابیطالب، مادرش خوله از طایفه بنی حنیفه بود. این طایفه از طوایفی بودند که علی بن ابیطالب را حق میدانستند و به ابوبکر اعتقاد نداشتند. پس از وفات پیامبر اسلام، خالد بن ولید، مأمور ابوبکر برای جمع آوری زکات به میان این طایفه رفت و ایشان به او زکات ندادند. خالد برگشت و گفت: آنان زکات ندادند و از دین برگشتهاند. ابوبکر خالد را به همراه نیروهای جنگی به سوی آنان فرستاد. خالد آنها را فریب داد، خلع سلاح کرد، شبانه همه مردانشان را کشت، زنانشان را اسیر گرفت و به مدینه آورد. در همان شب که رئیس این طایفه را کشت، به زن او تعدی کرد و عمر بن خطاب اصرار داشت که خالد را بکشند ولی ابوبکر مانع شد.
پس از آنکه زنان و دختران را به مدینه آوردند، مسلمانان پیرو ابوبکر تصمیم گرفتند که دختران و کنیزان را بخرند. طلحه و زبیر برای خرید یکی از دختران که خوله نام داشت جلو آمدند ولکن آن دختر نپذیرفت و پس از اتفاقاتی، علی بن ابیطالب آن دختر را به عقد خود درآوردند. علی بن ابیطالب، خوله را به عنوان برده نخرید بلکه او را به عنوان دختر آزاد عقد کرد. طایفه بنی حنیفه از طوایف یمنی است و چون خوله از بنی حنیفه است به این جهت او را حنفیه میگویند و اگر مرد باشد حنفی میگویند
زیدیه یکی از فرقههای شیعه است که نامشان را از زید بن علی گرفتهاند. زیدیان برخلاف دوازدهامامیها زید بن علی را بهجای برادرش محمد باقر امام پنجم میدانند و در امامت علی بن ابی طالب، حسن بن علی، حسین بن علی، علی بن حسین با دیگر شیعیان همنظرند. یحیی بن زید دیگر امام معروف زیدیه است.
مذهب زیدیه آمیزهای از تشیع با اندیشههای معتزلی و اندکی از مسلک حنفی است. اما نزدیک به ۹۰ درصد فقه زیدی با فقه تشیع دوازدهامامی مشترک است.
در دوران معاصر مهمترین سکونتگاه زیدیان کشور یمن است که حدود ۴۵٪ جمعیت آن را شیعیان میدهند
زید بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، فرزند امام سجاد و برادر امام محمد بن علی (امام پنجم شیعه)امام محمد باقر و عموی امام جعفر صادق. زید امام پنجم شیعیان زیدی میباشد. شیعیان زیدیه او را جانشین و امام پس از سجاد میدانند. وی برای شیعیان دوازده امامی مورد احترام است اما اغلب شیعیان دوازده امامی معتقدند که وی هیچگاه دعوی امامت نداشته است
پدر زید، علی پسر حسین(علیه السلام)، زین العابدین امام چهارم شیعیان است.
در نام مادر وی اختلاف است، برخی نام او را «جیدا» یا «جید» یاد کردهاند. برخی هم نام او را «حیدان» میدانند.در روایتی از حضرت علی بن حسین(علیه السلام) (امام چهارم شیعه) او را به نام «حوراء» میخواند. او کنیز بود شایسته و با نجابت، که مختار بن ابی عبیده ثقفی او را به ۳۰ هزار درهم خرید، سپس او را به عنوان هدیهای ارزنده نزد حضرت سجاد (ع) فرستاد، و این بانو از این امام بزرگوار دارای چهار فرزند شد، سه پسر و یک دختر، نخستین فرزندش زید بن علی است و سه فرزند دیگرش عمر، علی و خدیجه نامگذاری شدند.
مشخصات زید :
نام وی پیش از تولد و به وسیلهٔ پیامبر اکرم حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) برگزیده شدهبود. ابوحمزه ثمالی در حدیثی بلند شرح دیدارش با حضرت سجاد(علیه السلام) در حج را بیان کرده و اینکه زید را در کودکی نزد امام میبیند و امام سجاد(ع) از آیندهٔ این کودک (زید) به او خبر میدهد.
لقبهای زید
کنیه
کنیه او «ابوالحسین» است. به خاطر اینکه یکی از فرزندان رشید او به نام حسین بود، بنابراین او را به این کنیه میخوانند.
سیمای زید
زید دارای قامتی رشید بود و صورتی زیبا و با ابهت داشت که متانت و وقار از آن به خوبی آشکار بود. وی چشمانی درشت و سیاه و جذاب با ابروانی کشیده و نزدیک به هم و محاسنی پرپشت و پیشانی برجسته و بلند و بینی برآمده و کشیده او هر بیننده را به یاد صورت جدش(حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)) میانداخت. موی سر و صورتش سیاه بود، ولی در اواخر عمرش با تارهای سفیدی، محاسن او جو و گندمی نمایش میداد.سید بن طاووس- ربیع الشیعه
همسران وی
او در طول زندگی خود ۳ زن عقدی و ۳ کنیز داشت. اولین همسری که زید انتخاب کرد «ریطه» دختر ابی هاشم عبداللّه بن محمّد حنفیه بود، این زن از بانوان با شخصیت و بنام بنی هاشم بود، او در اواخر عمر دو زن دیگر در شهر کوفه اختیار کرد.
فرزندان زید
زید بن علی دارای ۴ فرزند پسر بود که هر یک خود شخصیتی و عالم و مجاهد بودند.
زادروز
روز تولد زید بن علی به هیچ وجه مشخص نیست و بین مورخین در سال ولادتش نیز اختلاف است. ابن عساکر (متوفای ۵۷۱ قمری) سال تولد او را ۷۸ قمری میداند مورخ دیگر به نام ممحلی (متوفای ۶۵۲ قمری) سال ولادت او را ۷۵ قمری یاد میکند برخی سال میلاد او را سنه ۸۰ قمری پنداشتهاند. گرچه دانشمند بزرگ شیعه، شیخ مفید یادی از سال ولادت او نکرده، اما نتیجه کلام وی مؤ ید قول ابن عساکر در تهذیب است، زیرا روایات متفق است که زید بن علی در موقع کُشتهشدناش ۴۲ ساله بودو شیخ مفید سال مرگ او را ۱۲۰ قمری میداند. بنابراین باید سال ولادت او سنه ۷۸ قمری باشد. امّا شیخ مفید در کتاب دیگرش «مسارالشیعه» سال مرگ او را سنه ۱۲۱ قمری و ظاهرا این تاریخ را اختیار کردهاست در مقدمه کتاب «مسند امام زید» در شرح حال زید بن علی سال ولادت او را ۷۶ قمری و سال مرگ را ۱۲۲ قمری و مدت عمرش را ۴۶ سال میداند و شیعیان زیدی اکثرا این تاریخ را معتبر میدانند. اما آنچه که از کتابهای معتبر و با نگاه در آثار موجود دربارهٔ زید بن علی هست میتوان چنین برداشت کرد که سال تولد او سال ۷۹ قمری است.
مقام علمی زید بن علی
زید بن علی نه تنها در زهد و عبادت و شجاعت و سخاوت و مردانگی معروف است، بلکه در علم و دانش نیز او یکی از بارزترین چهرههای اسلام است. زید در احکام الهی، فقیهی عمیق و دانشمندی بس سترگ بود، علم سرشار و دانش بیکران او زبانزد دوست و دشمن بود. مقام علمی زید بن علی آنقدر معروف و مسلم بود، که او را به «عالم آل محمّد» و یا «فقیه اهلبیت» ملقب ساخته بودند. جعفر صادق درباره اش گفتهاست: خدا، زید را رحمت کند او عالمی درستگفتار بودعلیابن موسیالرضا در مقام تجلیل و ستایش از او میگفت: او از علمای آل محمّد بود جعفر صادق در جای دیگری زید را با عظمت یاد میکند و گفتهاست: او مردی با ایمان و عارف و دانشمند و درستکار بود
احترام نسبت به زید بن علی
عبداللّه بن جریر میگوید: جعفر بن محمّد را دیدم برای عمویش زید، رکاب زین اسب را میگرفت تا سوار شود و بعد از سوار شدن، لباس او را روی زین پهن میکرد. سعید بن خیثم میگوید: بین عبداللّه بن حسن و زید بن علی بر سر موقوفات علی مناظره بود و آن دو قاضی مراجعه کردند، موقعی که برخاستند بروند، دیدم عبداللّه دوید و مرکب زید را جلو آورد و رکاب را گرفت تا وی بر مرکب سوار شد
بزرگان شیعه و شخصیت علمی زید
علمای بزرگ و صاحب نظرات علم رجال و حدیث مقام علمی زید بن علی را با عباراتی محکم و رسا بیان کردهاند و او را به عنوان یکی از بارزترین چهرههای فقهی و علمی آل محمّد ستایش مینمایند. اردبیلی میگوید: زید بن علی مردی جلیل القدر است او در راه خدا به مقام شهادت رسید و درباره شخصیت بزرگ او روایاتی بس زیاد رسیدهاست که مجال نقل آن نیست. شیخ در کتاب «تکلمه» در مقام بیان فضائل جناب زید بن علی میفرماید: علمای اسلام بر جلالت و وثاقت و ورع و علم و فضل وی اتفاق دارند. شیخ طوسی در کتاب «فهرست» از عمر بن موسی وجهی نقل میکند که گفت: هیچکس را در تشخیص آیات قرآن از ناسخ و منسوخ و برگرداندن متشابه آن به محکم، چون زید بن علی ندیدم.
بزرگان اهل سنت و شخصیت علمی زید
علماء و پیشوایان بزرگ اهل سنت مانند: ابن حجر، ذهبی، ابن تیمیه و هیثمی و ابن شبه موقع تجلیل از مقام شامخ علمی زید بن علی میگویند: زید بن علی از شخصیتهای بزرگ علمی خاندان نبوت و برجستهترین عالم و فقیه آنان بود. ابوحنیفه یکی از بزرگترین پیشوایان اهل سنت درباره مقام علمی زید با جملهای رسا و شگرف او را یاد میکند و میگوید: زید را چون دودمانش دیدم (در عظمت و علم) ولی در عصر او کسی را داناتر و حاضر جواب تر و خوش بیان تر از او ندیدم، او در گفتگو با قاطعیت سخن میگفت. سفیان ثوری، درباره زید میگوید: او داناترین خلق خدا به کتاب خدا بود، او جای حسین بن علی را پر کرد.
نشو و نمای زید بن علی
زید، در شهر مدینه، نشو و نما یافت. بعد از مرگ حضرت محمد صلی الله علیه و آله باز این شهر مرکز بزرگترین دانشگاه اسلامی بود و مسلمین مشکلات علمی خود را در آنجا حل میکردند مخصوصا عصر زید عصر علم بود و تجزیه و تحلیل مسائل اسلامی. محمد باقر برادر زید و سرآمد روزگار خویش در حل مشکلات و مسائل بغرنج و پیچیده علمی بود، لذا محمد او را قبلا به «باقرالعلوم» یعنی شکافنده علم ملقب ساخته بود. زید بن علی یکی از مشعلداران و شاگردان ممتاز مکتب این دو پس از استفادههای شایان علمی که از پدرش سجاد نمود میباشد. او در مکتب پدر علوم مختلفی را آموخت و پس از او از محضر برادرش باقر و سپس مدت کوتاهی نزد برادرزاده اش جعفر صادق آن را تکمیل نمود. و مقام علمی زید بن علی به جایی ترفیع یافت که گاهی ائمه بزرگ اسلام دانشمندان مبرزی را برای استفاده علمی و تصدیق آنان به محضر زید بن علی ارجاع میدادند.
احاطه علمی زید
محمد باقر خود نیز، مقام علمی و تبحر فوق العاده زید را به اصحابش گوشزد کرد و گفت: به زید همانند علم ما، در وسعت و احاطه افاضه شدهاست.
زید بن علی مفسر قرآن
زید بن علی میگوید: سیزده سال با قرآن خلوت کردم آیات آنرا میخواندم و درباره آن میاندیشیدم او در تشخیص معانی قرآن و طرز قرائت آن، صاحب نظر بود و در بحثهای خود، همیشه با الهام از این کتاب، خصم را مغلوب میساخت درباره زید گفتهاند: او قرائت خاصی در قرآن داشت و کتابی در این زمینه تالیف نمود. جعفر صادق در این مقام از ممارست و مطالعه عمیق وی سخن میگوید و با جملهای افتخارآمیز از او یاد میکند: به خدا سوگند، او در میان ما بیش از همه به قرائت قرآن اشتغال داشت.
جایگاه زید بن علی در حدیث
زید بن علی در اسناد حدود ۶۱ روایت واقع شدهاست و همه این روایات را از پدرانش نقل میکند. وی کاتب و راوی صحیفه سجادیه نیز میباشد
مکتب فقهی زیدیان به مذهب حنفی نزدیک است و شباهتهایی هم با مذهب جعفری دارد. در کلام و الهیات به معتزله نزدیکاند. یکی از اختلافهای مهم زیدیان و دوازدهامامیها این است که به عصمت امامان معتقد نیستند و معتقدند هر یک از فرزندان حسن و حسین میتواند به مقام امامت برسد. پس امامت را ارثی نمیدانند. همچنین معتقدند امام باید قادر به جنگ و دفاع باشد بنابراین امامت کودک و مهدی غایب را نمیپذیرند. مهمترین شرط امامت را کوشش شخص دانسته و وجود بیش از یک امام در یک زمان و نبودن امام در زمانی دیگر را میپذیرند.
شیخ مفید در مورد زیدیه چنین آوردهاست: «زیدیه به امامت علی، حسن، حسین و زید بن علی قائل هستند و نیز به امامت هر فاطمیای که به خود دعوت کند و در ظاهر، عادل و اهل علم و شجاعت باشد و با او بر شمشیر کشیدن برای جهاد بیعت شود.»
در کتاب التحف شرح الزلف، پس از شمردن محمد بن عبدالله، علی بن ابی طالب، حسن بن علی، حسین بن علی، علی بن حسین و زید بن علی، تا بیش از ۱۱۰ امام برای زیدیه، شمرده شدهاست
زیدیه دو بار در تاریخ به قدرت رسیدند یکی در طبرستان و دیلمان و گیلان از حدود ۲۵۰ ه.ق که داعی کبیر حکومت علویان طبرستان را تأسیس کرد تا حدود سال ۵۲۰ ه.ق و دیگری در یمن که یحیی بن حسین در حدود سال ۲۹۸ آن را تصرف کرد و تا دوران معاصر برای تصاحب قدرت سیاسی در این منطقه با خلفای مصر و خلفای عثمانی رقابت داشتند.
در عبادات زیدیان در بعضی از مسائل که مایه تمایز شیعه و سنی است روش شیعه را دارند مانند «حی علی خیرالعمل» گفتن در اذان، پنج بار تکبیر گفتن در نماز میت و نخوردن حیوان ذبح شده توسط نامسلمان. از احکام متفاوت آنان با دوازده امامیها این است که زناشویی با غیر زیدی و ازدواج موقت را جایز نمیدانند.
خلفای فاطمی نام سلسلهای است که از سال ۹۰۹ (میلادی) به مدت تقریبی دو قرن (تا سال ۱۱۷۱ میلادی) بر بخش بزرگی از شمال آفریقا و خاورمیانه و دریای مدیترانه حکومت کرد. خلفای فاطمی پیشوایان شیعه اسماعیلی نیز بودند و نام سلسله آنان به نام فاطمه، دختر محمّد پیامبر مسلمانان، نامگذاری شده بود. آنان در قسمت مدیترانهای خاورمیانه، بمدت بیش از دو قرن مؤسسِ دولتی بودند که به گسترشِ علم، هنر و بازرگانی علاقهٔ فراوان نشان میداد. قاهره پایتختِ مصر، توسط فاطمیان پایهگذاری شد. امپراتوری آنها یعنی بخش اولیه تاریخ اسماعیلی، تقریباً از ابتدای اسلام تا قرن یازدهم را در بر میگیرد. نخستین خلیفه فاطمی عبدالله المهدی و سه خلیفه فاطمی دیگر، یعنی القائم و المنصور و المعز لدین الله نام داشتند.
خلافت فاطمی در سال ۹۰۹ (میلادی) در شمال آفریقا بنیان نهاده شد و به زودی به سیسیل، مصر، فلسطین و سوریه گسترش یافت و در دوران حکومت هشتمین خلیفهٔ فاطمی، المستنصربالله (وفات ۱۰۹۴ (میلادی)) به اوج قدرت خود رسید. در طول این دورهٔ حدوداً دو قرنی، فاطمیان یک حکومت مرفّه همراه با شادابی عقلانی، اقتصادی و فرهنگی قابل ملاحظهای را پدید آوردند.
دعوت خلفای فاطمی در سرزمین ایران در عهد سامانیان و غزنویان آغاز شد، اما در واقع به وسیله ناصر خسرو قبادیانی، شاعر معروف خراسان و مقارن با اوایل دوران سلاجقه این دعوت تا حدی به ثمر رسید. در ادامه با آن که خلفای مصر در جلب آل بویه سعی فراوانی کردند، اما در این زمینه توفیقی به دست نیاوردند، چنان که عضدالدوله دیلمی در اواخر عمرش همچنان در صدد تسخیر مصر و بر انداختن خلافت فاطمی بود که اجل مهلتش نداد.
با وجود این، سالها پس از مرگ عضدالدوله، یک سردار ترک خلیفه عباسی به نام ارسلان بساسیری به اشاره و تحریک المستنصر، خلیفه فاطمی، بر علیه عباسیان شورید و بغداد را متصرف شد که در پی آن خلیفه القائم بامرالله را از آن جا بیرون کرد و سپس خطبه به نام امام فاطمی خواند (۴۵۰ ق / ۱۰۵۸ م). در آن احوال، خلافت عباسیان در معرض انقراض قرار گرفت، اما از حسن اتفاق، با ظهور طغرلبیگ سلجوقی و ورود او به بغداد ۴۵۱ (قمری)/۱۰۵۹ (میلادی) خلافت عباسیان از خطر سقوط حتمی نجات پیدا کرد. از آن پس، جلوگیری از نشر دعوت فاطمی و اهتمام در تعقیب اسماعیلیه، برای سلجوقیان ایران یک تکلیف و تعهد شد که تا پایان آن عصر نیز ادامه داشت.
مقارن همین ایام بود که «ناصر خسرو» از جانب المستنصر - خلیفه فاطمی - برای نشر و دعوت فاطمی از مصر به خراسان بازگشت. اما اقدام او به نشر این دعوت با مخالفت شدید علما و حکام خراسان مواجه شد که این مخالفتها، عاقبت به خروج یا اخراج او از بلخ منجر شد «حدود ۴۵۳ ق / ۱۰۶۱ م». ولی با این وجود در مازندران ظاهراً پیروانی پیدا کرد که ناصریه خوانده میشدند. با این احوال در خراسان با تعصب عموم مردم رو به رو شد تا این که به ناچار در ناحیه بدخشان در کوههای یمکان متواری و سرانجام منزوی شد. با مرگ ناصر خسرو «۴۸۱ ق / ۱۰۸۸ م»، دعوت مستنصری - منسوب به خلیفه فاطمی المستنصر - که بعدها دعوت قدیمه تلقی شد، پایان یافت و دعوت نزاریه - دعوت جدید اسماعیلیه - در تعلیم و تبلیغ حسن صباح طنین افکند.
جانشین المستنصر ۴۸۷ (قمری)/۱۰۹۴ (میلادی) بنا بر حکم آشکار خلیفه، پسر بزرگش نزار بود، اما امیر سپاه مصر که به مستعلی - پسر دیگر خلیفه - ارادت داشت، وی را به خلافت نشاند و او را امام مخصوص خواند. البته چون این قول، حکم آشکار خلیفه پیشین نبود به همین دلیل نمیتوانست تمام اسماعیلیه را راضی و خشنود کند. نزار در ادعای جانشینی مغلوب و بعدها مقتول شد، به طوری که طرفداران او نیز به نوبه خود از اطاعت خلیفه مصر سرباز زدند. با آن که خلافت فاطمی در نسل مستعلی ادامه پیدا کرد؛ اما از آن پس فاطمیان در مصر دچار هرج و مرج شدند و در شام و ایران نیز با انشعاب مواجه گشتند. حسن صباح که در عهد حیات المستنصر برای نشر دعوت به ایران آمده بود ۴۷۳ (قمری)/۱۰۸۰ (میلادی) به هوا داری از نزاریه - طرفداران نزار، پسر خلیفه که از خلافت فاطمیان بر کنار ماند - به پا خاست به طوری که چند سال بعد، پس از دستیابی به قلعه الموت ۴۸۳ (قمری)/۱۰۹۰ (میلادی)، آن جا را پایگاهی استوار برای رهبری دعوت اسماعیلیه کرد.
شاه کریم حسینی، آقاخان چهارم (۱۹۳۶ ژنو) امام حاضر شیعیان اسماعیلی (فرقه نزاریه) است که بعد از پدربزرگش سلطان محمد شاه آقاخان در سن ۲۰ سالگی و در یازده جولای ۱۹۵۷ به این منصب رسید. وی چهل و نهمین امام این فرقه میباشد. دارای لیسانس تاریخ اسلام از دانشگاه هاروارد است.
وی مدتی مسئول کمکهای کشاورزی سازمان ملل متحد بودهاست.
وی مالک «شبکه توسعه آقاخان» یا "AKDN" و همکنون سی و دومین فرد ثروتمند انگلستان است. فعالیت شبکهٔ او در کشورهای جهان سوم است و تا کنون از کشورهای آلمان و کانادا عناوین افتخاری دریافت کردهاست در سال ۲۰۰۸، ۳۵۰۰۰ نفر برای دیدن سخنرانی آقاخان در آلامودوم در سن آنتونیوی تگزاس گردهم آمدند.
یکی از زیر شاخه های شیعه اسماعیلیه میباشد.:
اسماعیلیان گروهی از شیعیان هستند که امامت را به اسماعیل، فرزند امام جعفر صادق ختم میکنند و او را امام هفتم میدانند. ((اسماعیل بن جعفر (۷۲۱-۷۵۵ میلادی/۱۰۳-۱۳۸ هجری قمری) بزرگترین پسرامام جعفر صادق و هفتمین امام در مذهب شیعه اسماعیلی است. شیعیان دوازدهامامی براین باورند که اسماعیل، در زمان زندگی جعفر بن محمد مُرده و دفن شدهاست؛ ولی شیعیان اسماعیلی براین باورند که اسماعیل در خفا زیسته بود.)) اینان همزمان با روزگار سامانیان سربرآوردند و سدهها با توان بسیار به پراکندن اندیشه خویش پرداختند. امروزه از شمارشان کاسته شدهاست. در ایران بسیار کمیابند و در برخی کشورها مانند هندوستان و تانزانیا و کنیا پراکندهاند
چنانکه هانری کربن میگوید اسماعیلیان نزاری پس از سقوط قلعه الموت به دست مغولان و نابودی کتب موجود در آن منابع خود را از دست دادند.((
قلعه الموت یکی از قلعههای منحصر به فرد تاریخی در ایران است.
قلعه الموت در شمال شرقی روستای گازرخان(قصر خان) و بر فراز صخره ای به ارتفاع ۲۱۶۳ متر از سطح دریا که بلندی صخره از زمینهای پیرامون خود 200 متر و گسترده دژ 20000 متر مربع میباشد قرار دارد. این کوه از نرمه گردن (میان نرمهلات و گرمارود) شروع شده و به طرف مغرب ادامه پیدا کرده است. صخرههای پیرامون قلعه که رنگ سرخ و خاکستری دارند، در جهت شمال شرقی به جنوب غربی کشیده شدهاند. پیرامون دژ از هر چهار سو پرتگاه است و تنها راه ورود به قلعه در انتهای ضلع شمال شرقی است که کوه هودکان با فاصلهای نسبتاً زیاد بر آن مشرف است. . این قلعه یکی از جاذبههای گردشگری استان قزوین محسوب میشود))((
حمدالله مستوفی دربارهٔ این قلعه گفته است که این بنا به دست «داعی الحق حسن بن زید الباقر» بنا شده است.
حسن صباح در سال ۴۸۶ هجری قمری این قلعه را تصرف کرد که اکنون به نام قلعهٔ حسن صباح نیز نامیده میشود)) اما اسماعیلیان مستعلوی که در دوره فاطمیان در مصر مستقر بودند و اکنون بیشتر در هند هستند، منابع دست اول خود را حفظ کردهاند، هرچند تمایلی به انتشار آن ندارند.
امام کنونی اسماعیلیان نزاری که در منطقه الموت تمرکز جغرافیایی داشتند، کریم آقاخان نام دارد که زاده ژنو است و اکنون در پاریس اقامت دارد و فارغالتحصیل دانشگاه هاروارد است.
همعصران نخست و مخالفان اسماعیلیان آنها را ملاحده، پس از اواسط سده ۳ (قمری)، قرامطه نیز خطاب میکردند، ولی آنان جنبش خود را «دعوت» یا «دعوت هادیه» مینامیدند و در دورهٔ فاطمیان حتی از بهکار بردن عنوان اسماعیلیه دوری میکردند
عربها نیز به اسماعیلیان باطنیان می گفتند. زیرا ایشان متون قرآن را تاویل باطنی می کردند. این تاویل به عهدهٔ فردی بود که در اسماعیلیه به او معلم می گفتند آنها ظاهر معنی قرآن را قبول نداشتند بلکه برای قرآن بطن قائل بودند و معانی را به صورت مجازی می گرفتند
جریان اسماعیلیه از مصر و دربار خلفای فاطمی مصر برخاست. اسماعیلیان سالها اندیشه اسماعیلی و خلیفههای فاطمی را تبلیغ میکردند. مرکز این تبلیغات در ایران بیشتر ری، فرارود و خراسان بود. در سده ۴ کار مبلغان اسماعیلی بالا گرفت و بسیاری از بزرگان سامانی بدیشان پیوستند که بزرگترینشان امیر نصر سامانی بود. گرایش امیر نصر به اسماعیلیه واکنش غلامان ترک متعصب -که گارد نگهبانان امیر را در بر میگرفتند و روحانیان سنی را برانگیخت تا به اندیشهٔ براندازی وی بیافتند. گرچه توطئهٔ براندازی آشکار و رهبر ترکان دسیسهپرداز سرش را بر باد داد، ولی امیر نصر به ناچار کناره گیری کرد و فرزندش نوح را به جای خویش بر تخت نشاند. فشار فقیهان سنی و ترکان که اکنون بسیار نیرو گرفته بودند جنبش اسماعیلیان را تارومار ساخت و رهبران این جنبش در فرارود شکنجه و کشته شدند. از این پس جنبش حالت پنهانی به خود گرفت.
با واژگونی سامانیان و رویکارآمدن ترکان وضع اسماعیلیان از آنچه بود بدتر شد. در کنار دیگر دگراندیشان اسماعیلیان نیز مورد آزار و کشتار سلطان محمود غزنوی که ملحد بی مغز سختگیری بود قرار گرفتند. محمود در این کشتار با دستگاه خلیفه گری بغداد همدست بود.
بزرگترین کسی که در زمان غزنویان قربانی کشتار اسماعیلیه شد حسنک وزیر بود که به دار آویخته شد.
در زمان سلجوقیان حسن صباح در ایران رهبری اسماعیلیان را به دست گرفت. مرکز تبلیغ و مقاومت خویش را به کوهها و دژهای کوهستانی رساند و خودش در دژ افسانهای الموت آشیان گرفت. پس از استوار شدن از مصر برید و جداگانه و مستقل به دعوت پرداخت. این روزگار دوران اوج اسماعیلیان بود. حسن صباح برای پیشبرد آرمانهای اسماعیلی دست به یک رشته ترورها زد که مهمترینش ترور خواجه نظامالملک است.
پس از مرگ حسن صباح جانشینانش راه نبرد با خاندانهای ترک چیره بر ایران را پی گرفتند. تا اینکه با تازش مغولها به ایران به ناچار با سلطان جلالالدین خوارزمشاه در یک سنگر جا گرفتند و با مغولان به ستیز پرداختند. ولی سر انجام خورشاه واپسین رهبر اسماعیلیان الموت در سال ۶۵۱ در برابر هلاکوخان گردن فروآورد و چندی پس از آن به دست مغولها کشتهشد. مغولان دژها را یکی پس از دیگر گشودند و کشتار بزرگی از اسماعیلیان کردند. از این پس اسماعیلیان مقاومت را در دژهای خویش در شام و لبنان پیگرفتند
اصول دین شیعیان پنجگانهاست و علاوه بر سه اصل دین توحید، نبوت و معاد به دو اصل دیگر یعنی عدل و امامت نیز باور دارند.
توحید یا یکتاپرستی از ارکان شماری از ادیان است.
اصل نَبُوّت، یعنی باور به اینکه خدا برای رساندن سخن خود به انسان، پیامبرانی را از میان خود آنان برگزیدهاست.
اصولاً دین خدا واحد و شرایع آن متعدد است؛ چنان که در آیاتی از قرآن کریم مانند «شرع لکم من الدین ما وصّی به نوحاً و الّذی أوحینا إلیک و ما وصّینا به إبراهیم و موسی و عیسی أن أقیموا الدّین و لاتتفرّقوا فیه…» دین همان طاعت از خداست، لکن پنج شریعت که نشأت گرفته از دین می باشند گرچه در اصول مبانی عقیدتی و اخلاقی یکسانند، ولی در چهره و زمان حاکمیت دین ویژه، فرقهایی با هم دارند. و این تفاوتها از نظر زمینه فکری و کشش عقلانی نبوده است، بلکه این خود آزمایشی نسبت به مکلفان بوده، چنان که آیاتی مانند «لکلّ جعلنا منکم شرعه و منهاجاً لیبلوکم فی ما آتاکم فاستبقوا الخیرات…» نصی بر این حقیقت است که: اختلاف این پنج شریعت بر مبنای آزمون مکلفان بوده، و چنان که در هر یک از این شرایع ربانی تناسخهایی درونی وجود داشته، نسبت به یکدیگر نیز تناسخهایی داشته اند، تا شریعت قرآن که آخرین و پربارترین شرایع مقدسه الهیه تا پایان زمان تکلیف است، و قرآن که رهبری کل جهانیان را تا پایان جهان به عهده دارد بیانگر کل نیازهـای مکلفـان در طول و عرض جهـان باشد. نخستین شریعت ربانی که در صحف نوح منعکس است با شریعت ابراهیم تفاوتی چندان ندارد و کمتر از آن، تفاوت بسیار کمرنگ شریعت انجیل با تورات است. و در میان این شرایع پنجگانه تنها تورات و قرآن است که بسیار مفصل تر از شرایع دیگر می باشد. و اصولاً تناسخهای درونی و برونی شرایع، چنان که بر مبنای آزمون مکلفان است، دارای سیاست گام به گام تربیتی و تکاملی می باشد که در مرحله پایانی وحی قرآنی وقفه صد درصد و بدون استثنا تا پایان زمان تکلیف داشته است. مثلاً در موارد معدودی از تناسخهای قرآنی مانند حرمت ازدواج مردان مسلمان با زنان کافر در آغاز هجرت به مدینه، می بینیم که در آخرین سوره مدنی، مائده، ازدواج زنان کتابی با مردان مسلمان حلال شده است. و یا ازدواج ناهمسان که در سوره نور کلاً تحریم شده بود در سوره مائده همسان نابسامانش نیز حرام شده است که بر مبنای آیه نور، مرد پاک با زنان ناپاک، و زن پاک با مرد ناپاک نباید ازدواج کنند و تنها ازدواج ناپاکان با یکدیگر حلال بوده است، ولی در سوره مائده با لفظ «محصنین» و «محصنات» این ازدواج نابسامان هم حرام شده که خود مانعی است اکید و تکاملی برای حرمت زنا. و در سوره بقره هم ازدواج مردان مسلمان هر چه باشند با زنان مشرک تحریم گردیده با آن که در سوره نور، ازدواج مردان مسلمان زناکار با زنان مشرک تجویز شده بود. و در جمع چنان که اشاره شد تناسخ در شرایع، چه درونی اش و چه برونی اش، بر مبنای آزمون و تکامل و مانند اینهاست
شرایع الهی بر مبنای تناسخ برونی در عرض هم نیستند، بلکه در هر زمانی یکی از شرایع پنجگانه حاکم است. آری اگر از روی قصور و یا تقصیر، کسانی بر شرایع گذشته باقی بمانند، اهل نجاتند، و آیاتی مانند «إنّ الّذین آمنوا والّذین هادوا و النصاری و الصابئین من آمن بالله و الیوم الآخر فلهم أجرهم عند ربّهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» و نیز آیاتی همانندش، محور اصلی را ایمان بالله و الیوم الآخر دانسته، که اگر تقصیری هم خالی از عناد نسبت به عدم پذیرش شریعت پس از خود داشته اند، چون خالی از عناد بوده و بر مبنای عادت بر شریعت خود باقی مانده اند، اگر طبق آن شریعت عمل می کرده اند، بالأخره اهل نجاتند. ٭ در صورتی که بعد از نبوت پیامبراکرم(ص)، تنها اسلام را دین نجات بخش بدانیم و پیروان ادیان دیگر را که عذری در نپذیرفتن اسلام ندارند مستحق عذاب و کیفر اخروی بدانیم، آیات ۶۲ سورهٌ بقره و ۶۹ سورهٌ مائده را که ظهور در نجات پیروان ادیان با فرض ایمان به خدا و آخرت و عمل صالح دارند، چگونه توجیه کنیم۲؟ استاد صادقی: پاسخ این سؤال مفصلاً داده شد و آیاتی مانند آنچه اشاره کردیم نیز بر این حقیقت گواه است که تنها ایمان بالله و الیوم الآخر و عمل شایسته ایمان است که در کل نجات بخش می باشد، ولی در صورت روشن بودن حقانیت وحیانی شریعت بعدی، به ویژه شریعت اسلام، باقی ماندن بر شریعت قبلی خود کفر و بی ایمانی است که هرگز پذیرفته نیست؛ زیرا همان خدایی که شریعت گذشته را واجب کرده همو آن را نسخ نموده. آری ما منکر تفاوت بین اینان و مشرکان نیستیم که اینان، گر چه بر خلاف حکم خدا شریعت بعدی را نپذیرفته اند، ولی بالأخره به شریعتی ربّانی پایبند بوده اند که طبعاً عذابشان کمتر از مشرکان است؛ گرچه شایسته بهشت نیستند
معاد واژهٔ عربی برگرفته از «عود» است و بهمعنای «بازگشتن»، «رستاخیز» یا «دوبارهبرخاستن» (پس از مرگ) است. باور به رستاخیز (معاد) یکی از اصول دین اسلام است. برخی معاد را تنها جسمانی (رجعت) یا تنها روحانی (آخرت) میدانند. معاد یکی از اصول دین اسلام و یکی از مهمترین آنهاست.
معاد از دیدگاه قرآن
به همین خاطر نفس از قوای خود میپرسد که چرا بر علیه من شهادت میدهید و اعضای او پاسخ میدهند که خداوند ما را به نطق واداشتهاست
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر | کای نور چشم من بجز از کشته ندروی |
(سعدی)
عدل برابر داد، یکی از اصول تشیع است.
عدل به معنای قضاوت و پاداش به حق است، یعنی باور به اینکه خداوند پاداش و جزای هیچ عملی را هرچند ناچیز و کوچک باشد ضایع نمیکند و بدون تبعیض به هر کس جزای عملش را خواهد داد: «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره»، «پس هر کس ذرهای کار خوب انجام دهد آن را خواهد دید و هر کس ذرهای کار بد بکند آن را خواهد دید
دلیل انتخاب این اصل به عنوان یکی از اصول شیعه در اصل برداشت سیاسی و فلسفی از عدالت خداوند، نقش عقل در تشخیص عدل و ظلم و نیز حسن و قبح است چرا که اهلسنت نیز به دادگری خداوند باور دارند.
این اصل به این معنی است که قضاوت عقل در مورد حسن و قبح و نیز عدل و ظلم به جز در حوزههای خاصی معتبر است و نمیتوان با اتصال رفتار شخصی (بهویژه سلطان یا خلیفه) به خداوند ظلم وی را توجیه کرد و عقل را ناتوان از درک درست مفهوم حسن و قبح دانست.
مطرحشدن این اصل در اعتقادات شیعه در پی اختلافات کلامی و فلسفی بین معتزله و اشاعره رخ داد. اهلسنت امروزی در برداشت از اصل عدالت خداوند به اشاعره نزدیکاند و معتزله نیز پیروان رسمی ندارند.
امامت یکی از اصول باور شیعیان است، که به جهت اهمیت آن شیعیان دوازدهامامی خود را «امامیّه» میخوانند.
اصول تشیع: توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت
شیعیان با استناد به حدیث نبوی: «من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیّة» (هر کس بمیرد درحالیکه امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مردهاست) شناخت امام را شرط قبول اسلام نزد پروردگار میدانند.
برخی شیعیان با استناد به حدیث جابر و برخی احادیث دیگر معتقدند ائمه ۱۲ فرد کاملاً مشخص هستند، که از جانب خدا و از زمان پیامبر با اسم معرفی شدهاند. این افراد عبارتاند از:
شیعه دارای شاخههای دیگری نیز هست؛ مانند اسماعیلیه و زیدیه و فاطمیه که امامان آنان با شیعیان اثنی عشری تفاوتهایی دارد.
از دید شیعیان پیامبر تمام ویژگیها و وظایف امام را دارد و علاوهبرآن وظیفه تشریع و تبلیغ دین و ویژگی ارتباط با خدا از طریق وحی را نیز دارد. همچنین فاطمه دختر پیامبر تمام ویژگیهای بالا را دارد و فقط مسئولیتهای زیر را ندارد.