آیین شیعه.......آفاق نور

آنچه انسان را از پوچی نجات میدهد دین و مذهب است و آنچه انسان را به مقامات معنوی بالا می رساند شیعه است

آیین شیعه.......آفاق نور

آنچه انسان را از پوچی نجات میدهد دین و مذهب است و آنچه انسان را به مقامات معنوی بالا می رساند شیعه است

اختلاف شیعه و سنی (1)



آداب نماز


وضو


از امور مورد پذیرش همه مسلمانان،‌ مسئله وجوب وضو برای نماز است و روایت مشهور «لا صلاة الا بطهور» از پیامبر اکرم(ص) نیز مؤید چنین امری است. اما آنچه مورد اختلاف قرار گرفته باست،‌ کیفیت انجام آن است. این اختلاف ناشی از دو برداشت متفاوت از آیه‌ی 6 سوره مائده است،‌ آنجا که خداوند می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا وجوهکم و أیدیکم الی المرافق و امسحوا برؤوسکم و ارجلکم الی الکعبین»

اختلاف برداشت از این آیه موجب دو اختلاف عمده در وضوی مسلمانان شده است:

1. اختلاف در کیفیت شستن  دست ها

شیعیان بر اساس این آیه شستن دست ها را از آرنج لازم می دانند و عکس آن را موجب بطلان وضو دانسته اند. دلایل آنها بر این مدعا عبارتند از:

الف. روایات رسیده از طریق اهل بیت علیهم السلام


 در این باره شیخ طوسی(ره) نقل می کند که بکیر و زراره هر دو از امام باقر علیه السلام راجع به کیفیت وضوی پیامبر اکرم (ص)‌ سوال کردند و ایشان هنگام شستن دست ها،‌ از آرنج تا سر انگشتان خود را شستند.

ب. مراجعه به فهم عقلا

برای تبیین این دلیل لازم است به این مثال توجه کرد: هنگامی که به یک نقاش می گوییم این دیوار را تا بالا رنگ کن، منظورمان این است که تمام دیوار را رنگ کن وعقلای عالم برای چنین کاری از بالا شروع کرده و به پائین ختم می کنند.

امّا اهل سنت بر اساس این آیه بر این باور هستند که دست ها را باید از انگشتان تا آرنج شست و عکس آن موجب بطلان وضو است. دلیل آنها بر این مدعا چنین است که آیه کریمه، ظاهر در این معناست، چرا که کلمه «الی» دلیل بر غایت است،‌ پس آرنج آخرین عضوی از دست که باید شسته شود.

نقد و بررسی

اولاً کلمه «الی» در صدد بیان مقدار واجب شستن دست است؛ بدین معنا که باید تمام دست تا آرنج شسته شود و کیفیت شستن دست را به پیامبر اکرم(ص) و جانشینان بر حق او واگذار کرده است؛

ثانیا اگر معنای مذکور از آیه برداشت نشود، آیه مجمل بوده و برای رفع اجمال آن، باید به روایات بیانیه مراجعه کرد؛ ثالثاً کلمه «الی» در صورتی به معنای غایت است که همراه با کلمه «من» باشد و در آیه چنین نیست

2. اختلاف در کیفیت مسح پا

شیعیان همگی بر مسح پا – و نه شستن آن – تأکید دارند. آنها برای مدعای خود دلایلی دارند که عبارتند از:

اولاً خداوند در آیه کریمه سوره مائده می فرماید: «وامسحوا برؤوسکم و ارجلکم». مطابق این آیه کلمه «ارجلکم» عطف بر کلمه «رؤوسکم» بوده و مجرور خوانده می شود،‌ از این رو باید مانند سر که مسح می شود،‌ پا نیز مسح شود؛

ثانیاً قرائت نصب خیلی کم است و قاریان مشهور به جرّ خوانده اند؛

ثالثاً در صورت نصب نیز می توان حکم مسح پا را استنباط نمود؛‌ چرا که رؤوسکم محلا منصوب است؛‌ بدین معنا که مفعول برای فعل وامسحوا می باشد؛

رابعاً روایات موجود در منابع اهل سنت و نیز شیعه بر مسح پا دلالت دارند. رفاعة بن رافع می گوید که نزد پیامبر اکرم(ص) نشسته بود و ایشان راجع به وضو فرمودند:

«إنها لا تتم صلاة لاحد حتى یسبغ الوضوء کما أمره الله تعالى . یغسل وجهه ویدیه إلى المرفقین ، ویمسح برأسه ورجلیه إلى الکعبین


«کسی نماز را انجام نداده است،‌ مگر آنکه وضو را همانگونه که خداوند امر کرده است،‌ انجام دهد یعنی صورت و دستها را تا آرنج شسته و سر و پا را تا برآمدگی روی آن مسح کند.»

مرحوم کلینی نیز در این باره از طریق محمد بن مسلم از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمودند: «امسح علی مقدم رأسک وامسح علی القدمین»

یعنی بر جلوی سر خود مسح کن و پاهای خود را نیز مسح کن.

خامساً عمل برخی صحابه حکایت از صحت قول به مسح پا دارد. ابن عباس در این باره می گوید:

«ان الناس ابوا الا الغسل و لااجد فی کتاب الله الا المسح»

«مردم تنها پاها را شستند و من در کتاب خدا حکم مسح پا را یافتم».

طبری نیز از طریق عکرمه از ابن عباس نقل می کند که گفته است:«وضو دو شستن و دو مسح است.»


سادساً دیدگاه برخی مفسران اهل سنت نیز حکایت از همراهی آنها با نظریه شیعه  دارد. طبری از عکرمه و قتاده نقل می کند که آنها نیز مسح پا را حکم الاهی دانسته اند]

در برابر دیدگاه علمای شیعه، اهل سنت بر این باور هستند که در وضو پاها باید همانند صورت و دست ها شسته شود. آنها برای ادعای خود اینگونه دلیل می آورند:

اولا کلمه ارجلکم عطف بر وجوهکم بوده و منصوب است؛‌ بنابراین پاها نیز باید شسته شود؛

ثانیا روایات متعدد از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که بر مدعای اهل سنت دلالت دارد



ادامه دارد..........





شناخت شیعه بخش سوم

 

 

 

اصول دین شیعیان پنجگانه‌است و علاوه بر سه اصل دین توحید، نبوت و معاد به دو اصل دیگر یعنی عدل و امامت نیز باور دارند. 

 

توحید یا یکتاپرستی از ارکان شماری از ادیان است. 

اصل نَبُوّت، یعنی باور به اینکه خدا برای رساندن سخن خود به انسان، پیامبرانی را از میان خود آنان برگزیده‌است.

فلسفه تعدد ادیان و شرایع و تجدید نبوتها از دیدگاه قرآن

اصولاً دین خدا واحد و شرایع آن متعدد است؛ چنان که در آیاتی از قرآن کریم مانند «شرع لکم من الدین ما وصّی به نوحاً و الّذی أوحینا إلیک و ما وصّینا به إبراهیم و موسی و عیسی أن أقیموا الدّین و لاتتفرّقوا فیه…» دین همان طاعت از خداست، لکن پنج شریعت که نشأت گرفته از دین می باشند گرچه در اصول مبانی عقیدتی و اخلاقی یکسانند، ولی در چهره و زمان حاکمیت دین ویژه، فرقهایی با هم دارند. و این تفاوتها از نظر زمینه فکری و کشش عقلانی نبوده است، بلکه این خود آزمایشی نسبت به مکلفان بوده، چنان که آیاتی مانند «لکلّ جعلنا منکم شرعه و منهاجاً لیبلوکم فی ما آتاکم فاستبقوا الخیرات…» نصی بر این حقیقت است که: اختلاف این پنج شریعت بر مبنای آزمون مکلفان بوده، و چنان که در هر یک از این شرایع ربانی تناسخهایی درونی وجود داشته، نسبت به یکدیگر نیز تناسخهایی داشته اند، تا شریعت قرآن که آخرین و پربارترین شرایع مقدسه الهیه تا پایان زمان تکلیف است، و قرآن که رهبری کل جهانیان را تا پایان جهان به عهده دارد بیانگر کل نیازهـای مکلفـان در طول و عرض جهـان باشد. نخستین شریعت ربانی که در صحف نوح منعکس است با شریعت ابراهیم تفاوتی چندان ندارد و کمتر از آن، تفاوت بسیار کمرنگ شریعت انجیل با تورات است. و در میان این شرایع پنجگانه تنها تورات و قرآن است که بسیار مفصل تر از شرایع دیگر می باشد. و اصولاً تناسخهای درونی و برونی شرایع، چنان که بر مبنای آزمون مکلفان است، دارای سیاست گام به گام تربیتی و تکاملی می باشد که در مرحله پایانی وحی قرآنی وقفه صد درصد و بدون استثنا تا پایان زمان تکلیف داشته است. مثلاً در موارد معدودی از تناسخهای قرآنی مانند حرمت ازدواج مردان مسلمان با زنان کافر در آغاز هجرت به مدینه، می بینیم که در آخرین سوره مدنی، مائده، ازدواج زنان کتابی با مردان مسلمان حلال شده است. و یا ازدواج ناهمسان که در سوره نور کلاً تحریم شده بود در سوره مائده همسان نابسامانش نیز حرام شده است که بر مبنای آیه نور، مرد پاک با زنان ناپاک، و زن پاک با مرد ناپاک نباید ازدواج کنند و تنها ازدواج ناپاکان با یکدیگر حلال بوده است، ولی در سوره مائده با لفظ «محصنین» و «محصنات» این ازدواج نابسامان هم حرام شده که خود مانعی است اکید و تکاملی برای حرمت زنا. و در سوره بقره هم ازدواج مردان مسلمان هر چه باشند با زنان مشرک تحریم گردیده با آن که در سوره نور، ازدواج مردان مسلمان زناکار با زنان مشرک تجویز شده بود. و در جمع چنان که اشاره شد تناسخ در شرایع، چه درونی اش و چه برونی اش، بر مبنای آزمون و تکامل و مانند اینهاست

شرایع الهی بر مبنای تناسخ برونی در عرض هم نیستند، بلکه در هر زمانی یکی از شرایع پنجگانه حاکم است. آری اگر از روی قصور و یا تقصیر، کسانی بر شرایع گذشته باقی بمانند، اهل نجاتند، و آیاتی مانند «إنّ الّذین آمنوا والّذین هادوا و النصاری و الصابئین من آمن بالله و الیوم الآخر فلهم أجرهم عند ربّهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» و نیز آیاتی همانندش، محور اصلی را ایمان بالله و الیوم الآخر دانسته، که اگر تقصیری هم خالی از عناد نسبت به عدم پذیرش شریعت پس از خود داشته اند، چون خالی از عناد بوده و بر مبنای عادت بر شریعت خود باقی مانده اند، اگر طبق آن شریعت عمل می کرده اند، بالأخره اهل نجاتند. ٭ در صورتی که بعد از نبوت پیامبراکرم(ص)، تنها اسلام را دین نجات بخش بدانیم و پیروان ادیان دیگر را که عذری در نپذیرفتن اسلام ندارند مستحق عذاب و کیفر اخروی بدانیم، آیات ۶۲ سورهٌ بقره و ۶۹ سورهٌ مائده را که ظهور در نجات پیروان ادیان با فرض ایمان به خدا و آخرت و عمل صالح دارند، چگونه توجیه کنیم۲؟ استاد صادقی: پاسخ این سؤال مفصلاً داده شد و آیاتی مانند آنچه اشاره کردیم نیز بر این حقیقت گواه است که تنها ایمان بالله و الیوم الآخر و عمل شایسته ایمان است که در کل نجات بخش می باشد، ولی در صورت روشن بودن حقانیت وحیانی شریعت بعدی، به ویژه شریعت اسلام، باقی ماندن بر شریعت قبلی خود کفر و بی ایمانی است که هرگز پذیرفته نیست؛ زیرا همان خدایی که شریعت گذشته را واجب کرده همو آن را نسخ نموده. آری ما منکر تفاوت بین اینان و مشرکان نیستیم که اینان، گر چه بر خلاف حکم خدا شریعت بعدی را نپذیرفته اند، ولی بالأخره به شریعتی ربّانی پایبند بوده اند که طبعاً عذابشان کمتر از مشرکان است؛ گرچه شایسته بهشت نیستند

 

معاد واژهٔ عربی برگرفته از «عود» است و به‌معنای «بازگشتن»، «رستاخیز» یا «دوباره‌برخاستن» (پس از مرگ) است. باور به رستاخیز (معاد) یکی از اصول دین اسلام است. برخی معاد را تنها جسمانی (رجعت) یا تنها روحانی (آخرت) می‌دانند. معاد یکی از اصول دین اسلام و یکی از مهم‌ترین آن‌هاست.

 

معاد از دیدگاه قرآن

  • باطن هر کس در این دنیا، عین ظاهر در آخرت است
  • در روز قیامت نفس مؤاخذه می‌شود و نه قوای نفس.

به همین خاطر نفس از قوای خود می‌پرسد که چرا بر علیه من شهادت می‌دهید و اعضای او پاسخ می‌دهند که خداوند ما را به نطق واداشته‌است

  • نظام آخرت کاملترین نظام امکانی است که هر کس به حسب گنجایش وجودی خود هر چه را اراده نماید و بخواهد بی درنگ و بدون شرط به وجود خواهد آمد

فلسفه معاد از نظر اسلام

  • معاد یعنی تجلی کردن نفس با تمام آنچه در درون خود داشته‌است، یعنی آنچه در زمین وجودت کاشتی قیام می‌کند. در قیامت نوشته‌های نفس به اسم شریف "الحی" حیات می‌یابند.
  • هر کس زرع و زارع و مزرعه خویش است؛ به عبارت دیگر مهمان سفره خود است. بسیاری از آنچه در آخرت به انسان روی می‌آورد بروز و ظهور صفات و ملکاتی هستند که انسان در مزرعه وجود خویش کاشته‌است.

دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسرکای نور چشم من بجز از کشته ندروی

(سعدی)

  • جزا در طول علم و عمل بلکه نفس علم و عمل است. لاجرم قیامت هر کسی برپا شده‌است و هر کس بهشت یا دوزخ خود است.هر کس با ادراکات و افکار و اقوال و اعمالش سازنده خود است و ادراکات او عین هویت و ذات او می‌گردند. 

 

 

عدل برابر داد، یکی از اصول تشیع است.

عدل به معنای قضاوت و پاداش به حق است، یعنی باور به اینکه خداوند پاداش و جزای هیچ عملی را هرچند ناچیز و کوچک باشد ضایع نمی‌کند و بدون تبعیض به هر کس جزای عملش را خواهد داد: «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره»، «پس هر کس ذره‌ای کار خوب انجام دهد آن را خواهد دید و هر کس ذره‌ای کار بد بکند آن را خواهد دید

دلیل انتخاب این اصل به عنوان یکی از اصول شیعه در اصل برداشت سیاسی و فلسفی از عدالت خداوند، نقش عقل در تشخیص عدل و ظلم و نیز حسن و قبح است چرا که اهل‌سنت نیز به دادگری خداوند باور دارند.

این اصل به این معنی است که قضاوت عقل در مورد حسن و قبح و نیز عدل و ظلم به جز در حوزه‌های خاصی معتبر است و نمی‌توان با اتصال رفتار شخصی (به‌ویژه سلطان یا خلیفه) به خداوند ظلم وی را توجیه کرد و عقل را ناتوان از درک درست مفهوم حسن و قبح دانست.

مطرح‌شدن این اصل در اعتقادات شیعه در پی اختلافات کلامی و فلسفی بین معتزله و اشاعره رخ داد. اهل‌سنت امروزی در برداشت از اصل عدالت خداوند به اشاعره نزدیک‌اند و معتزله نیز پیروان رسمی ندارند. 

 

 

امامت یکی از اصول باور شیعیان است، که به جهت اهمیت آن شیعیان دوازده‌امامی خود را «امامیّه» می‌خوانند.

اصول تشیع: توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت

شیعیان با استناد به حدیث نبوی: «من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیّة» (هر کس بمیرد درحالیکه امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده‌است) شناخت امام را شرط قبول اسلام نزد پروردگار می‌دانند.

امامان

برخی شیعیان با استناد به حدیث جابر و برخی احادیث دیگر معتقدند ائمه ۱۲ فرد کاملاً مشخص هستند، که از جانب خدا و از زمان پیامبر با اسم معرفی شده‌اند. این افراد عبارت‌اند از:

  1. علی بن ابی‌طالب المرتضی (علیه السلام) ملقب به امیر المومنین، مرتضی و حیدر کرار
  2. حسن بن علی المجتبی (علیه السلام)
  3. حسین بن علی سیدالشهداء (علیه السلام)
  4. علی بن حسین السجاد (علیه السلام) ملقب به زین العابدین
  5. محمد بن علی الباقر (علیه السلام)
  6. جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام)
  7. موسی بن جعفر الکاظم (علیه السلام)
  8. علی بن موسی الرضا (علیه السلام)
  9. محمد بن علی الجواد (علیه السلام)
  10. علی بن محمد الهادی (علیه السلام)
  11. حسن بن علی العسکری (علیه السلام)
  12. حجت بن حسن المهدی (عج‌الله تعالی فرجه الشریف)) ملقب به قائم، به اعتقاد شیعیان او زنده و حاضر است ولی در دوران غیبت ظاهر نیست.

شیعه دارای شاخه‌های دیگری نیز هست؛ مانند اسماعیلیه و زیدیه و فاطمیه که امامان آنان با شیعیان اثنی عشری تفاوت‌هایی دارد.

ویژگی‌ها

  • ۱- عصمت: امامان به همراه پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) ۱۴ نفر هستندکه به چهارده معصوم معروف است، که طبق برداشت ویژه‌ای از آیه تطهیر (آیه ۳۳ سوره احزاب) هیچ گناه شرعی اعم از کبیره و صغیره را مرتکب نمی‌شوند. چرا که پیشوا و الگو در صورتی گفتار و رفتارش حجیّت دارد و لازم به تبعیت است، که یقین به صحت آن وجود داشته باشد. البته در مورد خطا و اشتباه اختلاف نظرهایی وجود دارد.
  • ۲- عدالت: امامان هیچ حقی را از خود، دیگران و خدا -چنانکه در دین این حقوق تعریف شده و مطابق عقل محض باشد- پایمال نمی‌کنند.
  • ۳- علم: امامان کاملاً به دین آگاهند و جواب تمام سؤالات دینی را می‌دانند. لذا در دوره بعد از پیامبر تفسیر دین بر عهده آنهاست. در خصوص نحوه تحصیل علم و حدود آن اختلافاتی وجود دارد.
  • ۴- حجت: امامان حجت خدا در هر عصری هستند. بدین معنا که حیات دینی تماما و کاملاً در وجود آنها محقق شده‌است. لذا رفتار و کردار آنها بر سایرین حجت محسوب می‌شود. به عبارت دیگر مردم با مشاهده رفتار و گفتار آنها به آنچه در اسلام پسندیده و توصیه شده‌است، آگاه می‌شوند.
  • ۵- ولایت: این مفهوم با مفهوم ولی و قطب نزد برخی گروه‌های متصوفه و تا حدودی امام اسماعیلیه مشترک است و تنها اختلاف در مورد شخص ولی است. این مفهوم هیچ گونه ارتباط ظاهری و باطنی با ولایت فقیه ندارد. همچنین بسیاری از اهل سنت ظاهری به علت همین مفهوم بسیاری اتهامات را به شیعیان نسبت می‌دهند. با توجه به باطنی بودن معنای آن توضیحی دشوار دارد

از دید شیعیان پیامبر تمام ویژگی‌ها و وظایف امام را دارد و علاوه‌برآن وظیفه تشریع و تبلیغ دین و ویژگی ارتباط با خدا از طریق وحی را نیز دارد. همچنین فاطمه دختر پیامبر تمام ویژگی‌های بالا را دارد و فقط مسئولیت‌های زیر را ندارد.

مسئولیت‌ها

  • ۱- مرجعیت دینی: در دیدگاه شیعیان بعد از تکمیل تشریع دین توسط پیامبر، تفسیر آن و پاسخ به مسائل جدید پیش آمده نیازمند ویژگی‌های خاصی است، که شامل علم کامل به دین و عصمت از گناه می‌شود. با توجه مجموعه صفات فوق تنها ائمه این ویژگی را دارند. آنها از جانب خدا مکلف هستند آموزه‌های دین را برای مردم تبیین کنند و مردم باید سؤالات خود را نزد آنها ببرند(سوره نساء، آیه ۸۳). این مرجعیت با مرجعیت مصطلح نزد شیعیان در حال حاضر در ظاهر شبیه و در باطن متفاوت است. اهل سنت اصلاً به چنین جایگاهی در دین اعتقاد ندارند و بر اشخاصی جائزالخطا بر اساس درک خود در امور دین فتوا می‌دهند.
  • ۲- رهبری اجتماع(ولایت امر): این مفهوم بین شیعه و سنی مشترک است. بدین معنا که هر دو ضرورت وجود چنین جایگاهی در جامعه مسلمانان اتفاق نظر دارند. اهل سنت آن را اصطلاحا «خلیفه» می‌خوانند. آنها برای شخص خلیفه صفت و ویژگی خاصی قائل نیستند و راه انتخاب او را «شورا»، «اهل حل و عقد»، «وصایت» و برخی «غلبه»می دانند. در طول تاریخ بسیاری خلفا با شمشیر این مقام را تصاحب کرده‌اند. بسیاری از خلفا را کشته و بسیاری را عزل کرده‌اند. اما نزد شیعه ولی باید عالم، عادل، معصوم و حجت باشد، تا بر طبق دین حکم کند و بر هیچ کس ظلمی روا نکند و مردم مکلف به اطاعت از او هستند.(سوره نساء آیه ۵۹) این مفهوم با ولایت فقیه تشابه ظاهری و تفاوت باطنی دارد. شیعیان معتقدند که شخص ولی امر توسط خدا برگزیده شده و توسط نبی و یا امام قبلی به مردم معرفی می‌شود. خلافت حق اوست و سایرین که این مسند را گرفته‌اند، غاصب هستند. استناد آنها به آیه «انما ولیکم الله و رسوله و الذین ءامنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوةوهم راکعون» است.(جز این نیست که سرپرست شمافقط خداست و پیامبرش و کسانی که ایمان آورده و در حال رکوع نماز زکات می‌دهند.)(سوره مائده آیه ۵۵) شیعیان مصداق این آیه را علی می‌دانند، که در حال رکوع نماز به فقیری انگشتری خود را بخشید. ضمن آنکه این آیه سیاست اقتصادی- اجتماعی ولایت شیعی را نیز مشخص می‌سازد و بین اصلاح امور مسلمین و دستگیری آنان با عبادت خدا جمع می‌کند.
  • ۳- ولایت باطنی: این مسئولیت به مفهوم باطنی ولایت مرتبط می‌شود و اموری نظیر شفاعت را شامل می‌شود  .   

علی بن ابی‌طالب(ع) ملقب به امیرالمؤمنین(ع) بخش اول

  

 

 بررسی تاریخی بخش اول

علی بن ابی‌طالب ملقب به امیرالمؤمنین در بین مسلمانان و امام علی در بین شیعیان، زاده ۱۳ رجب ۲۴ پیش از هجرت مصادف با ۱۷ مهر ۲۲ سال پیش از مبدا خورشیدی و درگذشته ۲۱ رمضان ۴۰ هجری قمری برابر ۸ بهمن ۳۹ خورشیدی است. امام اول مسلمانان شیعه و چهارمین خلیفه مسلمانان سنی مذهب است. او بین سال‌های ۳۵ تا ۴۰ هجری قمری برابر با ۶۵۶ (میلادی) الی ۶۶۱ (میلادی) خلیفهٔ مسلمانان بود.  وی پسرعمو، داماد و از نزدیک‌ترین صحابی محمد (پیامبر اسلام) و از اهل بیت وی و همسر فاطمه زهرا بود. پدر او ابوطالب فرزند عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود؛ بنابراین علی از هر دو طرف هاشمی‌نسب است. بنابر روایات، محمد او را به برادری خود برگزید و با او پیمان برادری بست. همچنین او نخستین فردی است که فرمانبردار آیین محمد شد و به اسلام گروید. محمد در بازگشت از حجة الوداع عبارت «هر که من ولی او هستم، این علی ولی اوست.» را به زبان آورد؛ اما مقصود این عبارت مورد اختلاف شیعه و سنی قرار گرفت. شیعیان بر این اساس معتقد به نصب امامت و خلافت در خصوص علی شدند و اهل سنت آن را به معنای دوستی و محبت علی تفسیر می‌کنند.

پس از مرگ محمد و در ماجرای انتخاب جانشین او، جمعی از انصار در سقیفه بنی‌ساعده گرد آمدند. سرانجام اهل سقیفه تصمیم بر خلافت ابوبکر گرفتند.  علی بن ابی‌طالب در ابتدا از بیعت با ابوبکر سرباز زد؛ ولی سرانجام پس از شش ماه با ابوبکر بیعت کرد.

علی در دوران خلافت سه خلیفهٔ اول در جنگ‌ها شرکت نمی‌کرد و جز در انتخاب خلیفهٔ سوم فعالیت سیاسی نداشت. البته هر گاه خلفای سه گانه می‌خواستند، در امور دینی، قضایی و سیاسی به آنها مشورت می‌داد

او پس از کشته شدن عثمان به عنوان چهارمین خلیفهٔ مسلمانان انتخاب شد. دوران خلافت او با جنگهای داخلی بین مسلمانان و شورش ایرانیان مصادف بود. او سرانجام در مسجد کوفه به ضرب شمشیر یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی کشته شد

منابع برای تاریخ‌نگاری زندگی علی 

دربارهٔ زندگانی علی، گزارش‌های فراوانی در متون تاریخی آمده‌است؛ چنانکه منابع اسلامی پس از محمد، بیشترین حجم مطلب را به زندگی او اختصاص داده‌اند از این جهت که شخصیت علی برای مسلمانان (اعم از شیعه و سنی) دارای اهمیت مذهبی، سیاسی، فقهی و روحانی است، زندگی او به طرق مختلف تحلیل و تفسیر شده و اسناد تاریخی موجود نیز تحت تاثیر ملاحظات فرقه‌ای قرار گرفته‌اند بسیاری از منابع اولیهٔ اسلامی تا حدی نسبت به علی رنگ تعصب -در برخی موارد مثبت و در برخی موارد منفی- گرفته‌اند

بخشی از منابع برای تاریخ‌نگاری زندگی علی مشابه منابع برای تاریخ‌نگاری زندگی محمد مانند قرآن، ابن هشام، واقدی و طبری است.

دانشمندان غربی پیشین، غالباً به روایات و گزارش‌های گرد آمده در دوره‌های بعد از اسلام متمایل بودند که شیعه و سنی با توجه به مواضع مذهبی شان بیشتر به روایت آنها تمایل داشته‌اند. برخی محققان بر این باورند که این روایات، ساختگی هستند. این دیدگاه سبب شده که بسیاری از روایات قطعی نیز به علت متواتر بودنشان در دوره‌های بعد از اسلام، جعلی تلقی شوند. لئون کائتانی گزارش‌های تاریخی منسوب به ابن عباس و عایشه را عمدتاً ساختگی می‌پندارد؛ در حالی که روایات بدون سند گزارش شده توسط تاریخ نویسان اولیه مانند ابن اسحاق را معتبر می‌داند. ویلفرد مادلونگ این دیدگاه را که تنها روایت شدن در «منابع اولیه» را ملاک درستی روایات بدانیم و بخش اعظمی از روایات را به بهانهٔ اینکه بعدها توسط شیعه و سنی نقل شده‌اند، جعلی تلقی کنیم، رد کرده‌است. به گفتهٔ وی، این دیدگاه کائتانی بی اساس است. مادلونگ و برخی از مورخان، روایات نقل شده در دوره‌های بعد را به خودی خود رد نمی‌کنند؛ بلکه ملاک آنها برای درستی این روایات، سازگار بودن آنها با دیگر حوادث روایت شده‌ است

هنگامی که مقاله و مقاله نویسی بین مسلمانان جا افتاد، جزوه و مقالات متعددی بین سالهای ۷۵۰ و ۹۵۰ میلادی نوشته شد. به گفتهٔ رابینسون، حداقل ۲۱ گزارش مجزا دربارهٔ نبرد صفین تشکیل شده‌است. ابومخنف، یکی از نویسندگان مشهور این دوره بود که سعی کرد تمام این گزارشها را جمع آوری کند. مورخان قرن ۹ و ۱۰ میلادی روایات در دسترس را جمع آوری، انتخاب و مرتب کردند. با این حال، بسیاری از این جزوه‌ها و مقالات وجود ندارد؛ به جز چند تایی که بعداً در آثاری مانند تاریخ الرسل و الملوک محمد بن جریر طبری مورد استفاده قرار گرفته‌اند

نام‌ها و عناوین

متقارن نمایی که با چرخش ۱۸۰ درجه ای نام علی را به محمد تبدیل می کند.

نام‌ها و عناوین مختلفی در سنت اسلامی به علی نسبت داده شده‌است که برخی از منعکس کننده ویژگی‌های شخصی او و برخی مشتق شده از قسمت‌های خاصی از زندگی او است. عناوین عبارتند از ابوالحسن، ابوتراب، مرتضی، اسدالله («شیر خدا»)، حیدر («شیر»)، و به طور خاص در میان شیعه - امیرالمومنین و مولی المتقین

تولد و دودمان

Ali callig.gif
نخستین امام شیعیان
علی


زندگی
شجره‌نامه، غدیر خم، لیلةالمبیت، یوم‌الدار، جانشینی محمد، سال‌شمار زندگی، نوادگان


میراث
نهج‌البلاغه، غررالحکم و دررالکلم، خطبه شقشقیه، خطبه بدون الف علی بن ابیطالب، خطبه بدون نقطه علی بن ابیطالب، مسجد امام علی


دیگر موضوعات
خلافت علی، چهارده معصوم، امامان دوازده‌گانه

او در روز جمعه سیزدهم رجب سال سی‌ام عام‌الفیل مطابق با ۵۹۹ میلادی (ده سال قبل از بعثت محمد) در مکه و بنابر روایات در مسجدالحرام و درون کعبه به‌دنیا آمد.

عبدالحسین امینی در کتاب الغدیر روایات اسلامی را نقل می‌کند که مادر او فاطمه بنت اسد هنگامی که به علی حامله بود، به طواف خانه خدا اّمد و در آن حال دچار درد زایمان شد. او از پروردگار کعبه یاری خواست. ناگهان دیوار کعبه شکافت و وی به درون خانه خدا داخل شد و در اّن جا «علی بن ابی طالب» را به دنیا آورد

تا امروز به‌دنیاآمدن هیچ فردی در کعبه بجز علی، در تاریخ ثبت نشده‌است

در مکه

کودکی

زمانی که علی ۶ ساله بود، پدر او ابوطالب، رئیس بنی‌هاشم، دچار مشکل مالی گردید. محمد که خود در کودکی تحت سرپرستی ابوطالب قرار گرفته بود و در این زمان سنش از ۳۰ سال گذشته بود، برای سبک کردن بار عایلهٔ وی به او پیشنهاد کرد که سرپرستی علی را او بر عهده بگیرد. ابوطالب پذیرفت و علی از کودکی در خانه محمد و تحت نظر او قرار گرفت

اسلام‌آوردن

یک آینه‌نوشت در خوشنویسی عثمانی در قرن هجدهم که عبارت «علی ولی الله» را در هر دو جهت نشان می‌دهد.
حدیثی که پس از شجاعت و جنگ‌آوری علی در جنگ احد به محمد نسبت داده می‌شود، با این مضمون: «هیچ جوانمردی هم‌چون علی و هیچ شمشیری هم‌چون ذوالفقار نیست.»[۱۴]

هنگامی که محمد اعلام دریافت وحی الهی نمود، علی، که در آن زمان ۱۰ ساله بود، به او ایمان آورد و مسلمان شد. طبق گفته مورخین قرون اولیه بعد از اسلام مانند ابن اسحاق علی اولین فرد مذکری بود که اسلام آورد طبری با برشمردن روایت‌های مختلفی که به ترتیب علی، ابوبکر و زید پسر حارثه را اولین فرد مذکر اسلام آورنده معرفی می‌کنند تصمیم نهایی در مورد هویت اولین فرد را به خواننده واگذار می‌کند. طبق گفته واسیا واگلیری علی جز اولین ایمان آورندگان بود چه نفر دوم (پس از خدیجه)، چه نفر سوم (پس از خدیجه و ابوبکر) که مورد جدال شیعه و سنی هست بر طبق برخی منابع (ابن سعد، طبقات الکبری؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک)ابوبکر اولین مردی بود که مسلمان شد این در حالی است که همین ادعا برای علی و زید بن حارثه هم وجود دارد

مهاجرت به مدینه

شبی که محمد از مکه به مدینه هجرت کرد، علی جان خود را به‌خطر انداخت و در بستر محمد خوابید و هم‌چنین مسئولیت پس دادن اموال و امانت‌های نزد محمد به صاحب‌هایشان در مکه را به‌دوش کشید.[۲۰]

در مدینه

در هنگام حیات محمد

علی یکی از کاتبان قرآن بود. او برای رهبری چندین مأموریت مهم انتخاب شد. پس از هجرت، محمد هنگامی که میان مهاجرین و انصار پیوند برادری می‌بست، علی را به‌عنوان برادر خودش برگزید

زندگی خانوادگی

در سال ۶۲۳ میلادی، محمد به علی گفت که خداوند به وی فرمان داده‌است که دخترش فاطمه زهرا را به ازدواج علی درآوردخانواده‌ای که از ازدواج این دو تشکیل شد، مکرراً از سوی محمد مورد ستایش قرار می‌گرفت و محمد از آن در واقعه‌هایی مانند رویداد مباهله و حدیث آل عبا، به عنوان اهل بیت یاد کرد. در قرآن نیز در موارد متعددی مانند آیه تطهیر، از اهل بیت به بزرگی یاد شده‌است

در جنگ‌ها

علی تقریبا در تمام لشکرکشی‌های دوران محمد شرکت داشت. او معمولا علم دار سپاه محمد بود و تنها در دو لشکرکشی (فدک در سال ششم هجری و لشکر کشی یمن بسال ده هجرت) فرمانده سپاه اسلام بودشجاعت و دلاوری علی در جنگ‌ها شهرت یافت. در غزوه بدر علی به‌تنهایی بیش از یک سوم افراد دشمن را کشت. در غزوه احد و حنین از محمد دفاع کرد و در غزوه خیبر از خود رشادت‌ها نشان داد. علی نویسنده متن صلح حدیبیه بود. در هنگامی که ابوبکر حج را رهبری می‌کرد، محمد سورهٔ «برائت از مشرکان (توبه)» را به وسیلهٔ علی به مکیان ابلاغ کرد. در فتح مکه او کسی بود که برای شکستن بت‌های درون کعبه و دیگر بت‌هایی که توسط قبیله‌های اوس و خزرج و طیء پرستیده می‌شد، انتخاب شد

در یکی از نبردهای تن‌به‌تن وی، نبرد با عمرو بن عبدود یکی از پهلوانان بزرگ عرب در جنگ احزاب بود که با حیلتی بر او پیروز شد

غدیر خم

نوشتار اصلی: غدیر خم
یک نقاشی که اعلان خلافت علی را توسط محمد در غدیر خم نشان می‌دهد.

هنگامی که محمد از آخرین حج خود در سال ۶۳۲ میلادی باز می‌گشت. خطابه‌ای در مورد علی ایراد نمود که توسط شیعه و سنی بسیار متفاوت تفسیر شده‌است. مطابق با روایت هر دو گروه محمد گفت که علی وارثش و برادرش و کسی است که هر کس پیامبر را به عنوان مولایش (رهبر یا دوست قابل اعتماد) بپذیرد(کلمه مولا مرتبط است با ولایت(با کسر واو) یا وَلایت(با فتح واو) که حکومت، شروع مبادرت، غلبه معنوی و قدرت معنی می‌دهد)باید او را نیز به عنوان مولایش بپذیرد. شیعیان این بیان را به معنی تعیین علی به جانشینی پیامبر و اولین امام می‌دانند. اهل سنت در مقابل تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی می‌دانند و اظهار خواسته اش که علی به عنوان پسر عمو و فرزند خوانده اش جانشین او در مسئولیت‌های خانوادگی اش پس از مرگ شود.  بنظر می‌رسد که اولین تاریخنگاری که واقعه غدیر خم را ثبت کرده‌است تاریخ نگار شیعه؛ یعقوبی در نیمه دوم قرن سوم هجری بوده‌است.

بر طبق برخی روایات، علی بعدها در سخنی، به برتری خود نسبت ابوبکر و عمر برای مقام خلافت، تاکید نمود

جانشینی محمد

نوشتارهای اصلی: جانشینی محمد و سقیفه

بر اساس کتب شیعه، قبایل عرب که پس از مدتها تفرقه و چند دستگی، به خاطر وجود دین اسلام، متحد و یکپارچه شده بودند، پس از مرگ محمد به خاطر اختلاف نظر در تعیین جانشین وی، دوباره به تفرقهٔ دوران پیش از اسلام برگشتند در حالی که علی و دیگر نزدیکان محمد مشغول کفن و دفن وی بودند، گروهی از صحابه محمد در محلی به نام سقیفه جمع شدند و دربارهٔ جانشین محمد به بحث و جدل پرداختند. نتیجه این بحث و جدلها، انتخاب ابوبکر به عنوان جانشین محمد شد. این انتخاب باعث مناقشه و درگیری بین هواداران ابوبکر و طرفداران علی گردید. طرفداران علی قائل بودند که علی توسط شخص محمد به جانشینی انتخاب گردیده‌است و بنابراین مقام خلافت باید از آن وی باشد

علی به خاطر خویشاوندی نزدیک و ارتباط صمیمی با محمد، به خاطر دانش فراوان از اسلام و توانایی در به خدمت گرفتن احکام آن، به شدت معتقد بود که بهترین شخص برای جانشینی محمد است. او هنگامی که مطمئن شد که همه از او روی گردانیده‌اند، با تاخیر با ابوبکر بیعت نمود. او در هنگام این بیعت نیز به شایستگی خود اشاره کرد. او این عقیده را هنگام بیعت با عمر و عثمان نیز ترک نکرد؛ اما به خاطر حفظ وحدت در امت اسلامی، با این خلفا بیعت نمود


پس از مرگ محمد تا پیش از خلافت

دوران خلافت ابوبکر

در زمان انتخاب ابوبکر بعنوان جانشین محمد، علی، عباس و دو پسرش فضل و قثم و دو برده آزاد شده پیامبر زید و شغران به همراه طلحه و زبیر و جمعی از صحابه محمد، مشغول خاکسپرای محمد بودند] هرچند عباس عموی محمد و آنچنان که گفته می‌شود ابوسفیان از علی خواستند تا جامعه اسلامی را در کنترل خاندان بنی هاشم بگیرد او هیچ تلاشی در این زمینه نکرد اما بنا بر نقل منابع تاریخی علی بعدا در نامه به معاویه می‌نگارد علت رد این پیشنهاد بیم پراکندگی امت بوده‌است] علاوه بر آن طبری در تاریخ خود نقل کرده‌است که گروهی از مخالفان ابوبکر از جمله زبیر در خانه فاطمه گرد آمدند و عمر با تهدید به آتش زدن خانه آنها را بیرون کشاند. علی بعدا مکرر می‌گفت که اگر چهل یاور داشت قیام می‌کرد هنگامی که این افراد که از اولین مخالفان ابوبکر بودند بتدریج ابوبکر را به رسمیت شناختند، علی تا شش ماه از بیعت با ابوبکر سرباز زد

در مورد جانشینی علی، مورخان و دانشوران تاریخ اسلام عموما یا دیدگاه اهل سنت را پذیرفته‌اند و یا اینکه حقیقت موضوع را غیر قابل کشف دانسته و از آن رد شده‌اند. یکی از مورخینی که از این سنت رایج جدا شده‌است ویلفرد مادلونگ می‌باشد.] ویلفرد مادلونگ در دانشنامه اسلام اصلی ترین ادعاهای شیعه را دیدگاه خود شخص علی می‌داند زیرا به عقیده او علی خود را شایسته ترین فرد برای خلافت در مقایسه با دیگر صحابه می‌دانست و کل جامعه مسلمانان را بدلیل روی گرداندن از خودش ملامت می‌کرد، اما در عین حال رفتار ابوبکر و عمر در مسند خلافت را می‌ستود و تخریب شخصیت آنها را نکوهش می‌کرد.[ مادلونگ معتقد است که از آنجایی که در رسوم اعراب آن زمان، خصوصا رسوم قریش، جانشینی موروثی معمول بوده و قرآن بر اهمیت پیوند خونی میان پیامبران و خصوصا اهل بیت تاکید ورزیده‌است و اینکه انصار از خلیفه شدن علی حمایت می‌کردند، ابوبکر می‌دانست که تشکیل یک شورا برای انتخاب خلیفه به انتخاب علی می‌انجامد و به همین دلیل به شکل حساب شده‌ای جریان‌های سیاسی را برای خلیفه شدن خودش هدایت کرد از طرف دیگر لارا وسیا وگلییری در دانشنامه اسلام اینکه علی واقعا امید داشت تا جانشین پیامبر شود را مورد تردید می‌داند زیرا اعراب بعنوان قاعده رئیس خود را از میان ریش سفیدان انتخاب می‌کردند و علی در آن زمان تنها کمی بیش از سی سال سن داشت و اعتبار لازم برای جانشینی محمد را طبق سنن اعراب نداشت. وگلییری معتقد است که شیعه بوسیله ساختن احادیث یا تفسیر مطابق اعتقادات خود برای بعضی کلماتی که گفته می‌شود توسط محمد بکار رفته‌است به این موضوع اصرار دارند که پیامبر قصد داشته‌است تا علی را بعنوان جانشین خود انتخاب کند در حالی که جای شک نیست که در هنگام بیماری محمد سخنی در مورد جانشین خود بیان ننموده‌است.[۶]

مصحف علی

علی پس از جمع آوری قرآن، در حالی که مردم گرد ابوبکر جمع شده بودند قرآن را در مسجد به آنها نشان داد و گفت پس از رحلت پیامبر به جمع آوری قرآن مشغول بودم، آیه‌ای نبوده مگر اینکه پیامبر آنرا بر من خواند و تفسیر و تاویل آن را نیز بر من آموخت فردا نگوئید که از آن غافل بوده‌ایم، آنگاه یکی از سران قوم برخواست و آن قرآن را دید، و گفت به آنچه آورده‌ای نیازی نیست و آنچه نزد ماست ما را کفایت می‌کند. علی نیز گفت دیگر هرگز آنرا نخواهید دید. ترتیب مصحف علی بر اساس ترتیب نزول آیات و سوره‌های قرآنی بوده است. علی به طلحه می‌گوید: «ای طلحه هر آیه‌ای که خداوند به محمد فرستاد نزد من موجود است و تاویل هر آیه‌ای که خداوند به محمد، فرستاده است هر حلال و حرام یا حد و حکم و هر آنچه را که مسلمانان تا روز رستاخیر به آن احتیاج دارند ... که همه آنها را با دستور و راهنمائیهای خود رسول خدا و به خط شخص خود نگاشته‌ام».

دوران خلافت عمر

پس از مرگ فاطمه، علی در زمان خلافت عمر نیز، میراث پدری فاطمه را مطالبه کرد؛ اما پاسخ عمر همان پاسخ ابوبکر بود. البته عمر حاضر شد برخی از املاک مدینه که جزو ارث فاطمه محسوب می‌شد، به پسران عباس بن عبدالمطلب که نمایندهٔ بنی هاشم بودند، بازگرداند. ولی املاک فدک و خیبر کماکان به عنوان املاک دولتی باقی ماند و به بنی هاشم عودت داده نشد


به نوشته نویسندگان اسلامی علی از مشاوران عمر بود، که مشاوره از علی بیشتر در مورد امور شرعی بود و بخاطر احاطه علی بر قرآن و سنت بوده‌است. هرچند جای تردید است عمر توصیه‌های سیاسی علی را می‌پذیرفت یا نه. در طول زمامداری عمر و عثمان، علی هیچ سمت رسمی اداری، نظامی یا سیاسی‌ای را قبول نکرد؛ به جز سمت نیابت شهر مدینه در زمانی که عمر به سفر فلسطین و سوریه رفته بود. در دوران خلافت عمر و عثمان او در هیچ یک از جنگهای این دو خلیفه حضور نداشته‌است علاوه به خویشاوندی سببی (به سبب ازدواج وی با فاطمه دختر پیامبر و ازدواج پیامبر با حفصه دختر عمر بن خطاب)، وی دخترش ام کلثوم را به عقد عمر بن خطاب در آورد

عمر در هنگام مرگش، دستور داد شورایی برای انتخاب خلیفهٔ بعدی تشکیل شود. اعضای این شورا شامل علی، عثمان، طلحه، زبیر، عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص بودند.[ علی و عثمان دو کاندیدای نهایی بودند، ولی در نهایت، رأی به نفع عثمان اعلام گردید. عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص، دو تن از اعضای این شورا که عمو زاده بودند، بیشتر متمایل به حمایت از عثمان بودند؛ زیرا عثمان، برادر زن عبدالرحمن بن عوف بود. علاوه بر این، عمر به عبدالرحمن بن عوف در انتخاب خلیفهٔ بعدی، اختیارات بیشتری داده بود. عبدالرحمن بن عوف به علی، سه شرط عمل به قرآن، سنت محمد و روش خلفای پیشین را عرضه کرد که علی تنها دو شرط اول را پذیرفت؛ در حالی که عثمان هر سه شرط را پذیرفت. بنابر روایت شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، علی در این هنگام به برتری خود در امر خلافت تاکید کرد؛ اما چون اقبال عمومی به عثمان بود، ناچار شد که با وی بیعت کند

دوران خلافت عثمان

عثمان به بنی امیه که قوم و خویشش بودند بیش از حد امتیاز می‌داد، به طوری که نفوذ آنان روی وی سبب شد که با صحابه محمد مانند ابوذر غفاری، عبدالله بن مسعود و عمار بن یاسر بد رفتاری کند. این موضوع و مسائل دیگر خشم مردم در مناطق مختلف حکومت اسلامی را در سالهای ۶۵۰ و ۶۵۱ میلادی برانگیخت بعد از اینکه مروان بن حکم عمو زادهٔ عثمان به عنوان مشاور وی انتخاب گردید، تسلط مروان بن حکم بر وی باعث اعتراض بسیاری از صحابه محمد به خصوص اعضای اهل شورا گردید. بسیاری از آنان به عثمان اعتراض نموده و حمایت خود را از وی قطع کردند

در دوران خلافت عثمان، علی به همراه صحابه دیگری از محمد از جمله طلحه و زبیر از منتقدان عثمان بودند. او عنوان می‌داشت که عثمان از سنت محمد دچار انحراف شده‌است. مهمترین موارد اختلاف با عثمان بر سر اجرای حدود اسلامی بود. علی اصرار داشت که «حدود الهی» باید اجرا شود. از جمله در قضیه شرب خمر ولید، حاکم کوفه، که گفته می‌شود حد به دست خود علی اجرا شد. او در امور سیاسی حداقل به لحاظ معنوی نیز سرکرده (یا از سرکردگان) مخالف عثمان شناخته می‌شد در قضیه تبعید ابوذر با وجود ممنوعیت تعیین شده توسط عثمان او با فرزندانش ابوذر را بدرقه کرد.[۶] علی اعتراضات صحابه محمد را به گوش عثمان می‌رساند. وی همچنین به عنوان نمایندهٔ عثمان به نزد معترضانی که از مناطق مختلف اسلامی به مدینه آمده بودند، رفت. او در هنگامی که معترضان، آب را به روی عثمان بسته بودند، برای وی آب برد

برگزیده‌شدن به خلافت

پس از کشته شدن عثمان به دست شورشیانی از مصر و کوفه و بصره، نظرها بر علی و طلحه بود. در این میان اهالی مصر متمایل به طلحه بودند و انصار، بصریان و کوفیان تمایل بر خلافت علی داشتند. سرانجام در ۱۹ ذیحجه سال ۳۵ برابر ۱۸ ژوئن ۶۵۶ علی رسما به خلافت برگزیده شد علی پس از برگزیده شدن به خلافت از کشندگان عثمان و همچنین از فرقه‌ای که برای او جایگاه فوق بشری قائل بودند دوری جست

هنگامی که علی به خلافت رسید، مرزهای اسلامی از غرب تا مصر و از شرق تا ارتفاعات شرقی ایران پیش رفته بود. اما اوضاع حجاز در این ایام، ناآرام بود. از اقدامات مهم علی پس از رسیدن به خلافت، عزل کردن والیانی بود که قبلاً عثمان آنها را منصوب کرده بود. او آنها را عزل کرد و به جای آنها کسانی را که از نظر وی قابل اعتماد بودند، گماشت. در هنگام عزل و نصب والیان، ابن عباس و مغیرة بن شعبه وی را به احتیاط و عملکرد مصلحت آمیز دعوت کردند. اما علی به حرف این دو عمل نکرد. ویلفرد مادلونگ معتقد است که علی عمیقا از وظیفهٔ اسلامی خود آگاه بود و در راه حفظ شریعت اسلام، حاضر نبود که مصلحتی را بر حقی مقدم بشمارد؛ به طوری که حتی حاضر بود در این راه با مخالفانش پیکار کند

علی پس از رسیدن به خلافت تمامی اموال و زمینها و بخشش‌هایی که عثمان و خلفای ماقبل در زمان خلافتشان به بعضی از اشراف داده بودند، پس گرفت. او غنایم و بیت المال را از انحصار اشراف درآورد و به طور مساوی بین تمامی مسلمانان تقسیم کرد. او همچنین در توزیع بیت المال از تعصبات قومی و قبیله‌ای خودداری می‌کرد؛ به طوری که حاضر نشد به برادرش عقیل بن ابی طالب بیشتر از سهمش از بیت المال بدهد. در حکومت وی، تمامی مسلمانان، چه آنهایی که سابقه‌ای طولانی در اسلام داشته بودند و چه آنهایی که به تازگی مسلمان شده بودند از نقطه نظر توزیع بیت المال، یکسان نگریسته می‌شدند

پس از خلافت بسیاری از قبیله قریش از او روی گرداندند چون او بر حقوق عشیره بنی هاشم که عشیره پیامبر بود دفاع می‌نمود. او همچنین متهم به این شد که از مجازات کشندگان عثمان خودداری می‌کند و سمت‌ها اداری را از طرفداران عثمان پاکسازی می‌کند. یکی از مهمترین مخالفان علی معاویه بود. معاویه فرماندار شام بود و از خویشان عثمان بود که بدین سبب خونخواهی کشندگان عثمان را حق خود می‌دانست

جنگ جمل

بعد از کشته شدن عثمان بن عفان و به خلافت رسیدن علی، بنی امیه به خصوص معاویه، عایشه همسر محمد، طلحه و زبیر خواستار مجازات قاتلین عثمان شدند. آنها به خاطر اینکه علی موفق نشده بود قاتلین عثمان را مجازات کند، بر علیه وی لشگرکشی کردند. البته برخی مورخین بر این باورند که این چند تن کشته شدن عثمان را بهانه‌ای برای مخالفت با علی و جاه طلبی خود قرار دادند، زیرا آنها، خلافت علی را با منافع خود، سازگار نمی‌دیدند. از سوی دیگر، شورشیان مدعی بودند که خون عثمان نیازی به قصاص ندارد، زیرا وی به خاطر عمل نکردن به قرآن و سنت محمد کشته شده‌است

علی مورد حمایت انصار و مردم عراق بود. پیش از آنکه معاویه بر علیه علی لشکرکشی کند، طلحه و زبیر بر علیه علی شورش کردند. این دو به همراهی عایشه سر به شورش برداشتند و شهر بصره را تصرف کردند. علی با کمک نیروهایی که از کوفه که بعدها پایتخت او شد توانست شورشیان را در جنگ جمل شکست دهد

در کوفه

پس از نبرد جمل، علی موفق به تشکیل یک ائتلاف گسترده شد. سیاست مساوات و عدل در توزیع مالیات و غنایم حاصل شده، حمایت اصحاب محمد به خصوص انصار، رهبران قبایل و قاریان قرآن که خواهان رهبری، عامل به احکام اسلام بودند، را به همراه داشت. به نظر می‌رسد که شکل گیری موفقیت آمیز این ائتلاف به خاطر شخصیت نافذ و خاص علی باشد

جنگ صفین

علی پس از دفع شورش طلحه و زبیر متوجه شام در شمال شد. سرانجام جنگ صفین به راه افتاد. پس از مدت زیادی جنگ، ستاره معاویه رو به افول بود. با تدبیر عمرو عاص سپاهیان معاویه قران به سرنیزه‌ها آویختند و تقاضا کردند تا حکم قران بین دو سپاه اجرا شده و کار به داوری بر اساس قرآن گذاشته شود. سپاهیان علی با دیدن قرآن‌های آویخته شده، دست از جنگ کشیدند. علی به علت اصرار اکثریت سربازانش به پذیرش حکمیت، مجبور به تن دادن به آن شد. بحث و جدل بر روی انتخاب نمایندهٔ علی، به اختلافات علی و مردم کوفه دامن زد. علی، ابن عباس و مالک اشتر را انتخاب کرد؛ در حالی که اشعث بن قیس و بعضی دیگر، ابوموسی اشعری را که چندان با علی سازگاری نداشت و پیش‌تر، مردم کوفه را از یاری علی باز می‌داشت، قبول داشتند. سرانجام، به علت اصرار مردم کوفه، از جانب علی ابوموسی اشعری و از جانب معاویه، عمرو عاص به عنوان طرفین حکمیت انتخاب شدند که در نهایت حکم داوران به ضرر علی اعلام شد. برخی معتقدند که این، ترفندی حساب شده از سوی معاویه بود

حکمیت و خوارج

با وقوع حکمیت، معاویه به خلافت انتخاب شد. گروهی از سپاهیان علی، که دست از جنگ کشیده و خواستار حکمیت شده بودند، پس از اعلام نتیجه از کار خود پشیمان شدند. این گروه از آن پس به صورت گروهی سیاسی و مذهبی، با علی اعلام دشمنی کرده، او را کافر خواندند و سعی نمودند پیروان و یاران وی را بکشند. علی نیز در جنگ نهروان با آنان جنگید

شورش ایرانیان

شورش ایرانیان در زمان خلافت علی در آخرین سال خلافت علی اتفاق افتاد که توسط سپاهیان فرماندار خلیفه، زیاد ابن ابیه فرونشانده شد

سال آخر خلافت

پس از قضیه حکمیت، هر چند علی حکم برکناری را نپذیرفت و خود را کماکان خلیفه مسلمانان می‌نامید اما هر روز از وفاداران به او کاسته می‌شد. در زمانی که علی مشغول رفع شورش خوارج بود معاویه کنترل مصر را در دست گرفت. در سال ۴۰ هجری علی حتی کنترلی بر شهرهای مکه و مدینه نداشت. علی عملا به شهر کوفه محدود شده بود و در موضعی تدافعی بود اتا آنجایی اقدامی در برابر لشکرکشی‌های معاویه به قلب عراق، یمن و عربستان نکرددر همان سال تعدادی از مسلمانان سرشناس در محلی بنام ادروه گردآمدند. با این ایده که هر دو شخص علی و معاویه را خلع و عبدلله پسر عمر را به خلافت برگزینند. اما این شورا در نهایت به تصمیم نهایی نرسید.[۸]

در سال آخر خلافت علی، مردم کوفه و بصره پس از حملات لشکریان معاویه به شهرهای عراق، ماهیت واقعی معاویه را شناختند و دوباره با علی بر ضد معاویه متحد شدند. با این حال نگرش مردم نسبت به علی در این مقطع زمانی، به شدت متفاوت بود. فقط اقلیت کوچکی از آنها معتقد بودند که علی بهترین شخص پس از محمد برای خلافت است. در حالی که اکثریت مردم او را به علت دشمنی با معاویه مورد حمایت قرار دادند.

کشته‌شدن

بازسازی صحنه کشتن علی بن ابی‌طالب در مسجد کوفه به وسیله ابن ملجم مرادی در مراسمی در سالگرد این رویداد
تصویری قدیمی از ورودی حرم
مقبره علی در نجف
روضه شریف در مزار شریف در افغانستان که تعداد کمی از مسلمانان بر این باورند که علی در آنجا دفن است.

تاریخ نویسان مانند ابومخنف و اسماعیل بن راشد می‌نویسند:

گروهی از خوارج در مکّه اجتماع کردند و با هم به گفتگو پرداختند و از زمامداران یاد کردند و رفتار آنها را زشت شمردند و از نهروانیان (که در جنگ با علی به هلاکت رسیده بودند) یاد کردند و اظهار ناراحتی نمودند تا اینکه بعضی از آنان گفتند: خوب است ما جان خود را به خدا بفروشیم و نزد این زمامداران گمراه برویم و در کمین آنان قرار گیریم و آنان را بکشیم! و مردم شهرها را از دست آنان آسوده کنیم و انتقام خون برادران شهیدمان را که در نهروان کشته شده‌اند بگیریم همه آنان این پیشنهاد را پذیرفتند و هم پیمان شدند که پس از مراسم حجّ، طرح خود را دنبال کنند.

این سه نفر با هم پیمان بستند و توافق کردند که شب ۱۹ ماه رمضان، به آن اقدام کنند و سپس از همدیگر جدا شدند و در انتظار اجرای نقشه خود بودند. ابن ملجم که از قبیله کِنده بود با مخفی‌کاری، از مکّه به سوی کوفه رهسپار شد و با یاران خود در کوفه ملاقات کرد و برای اینکه نقشه‌اش فاش نشود، آن را به هیچ کس نگفت. برای رسیدن به این مقصود شوم وی دو هزار دینار صرف شمشیر خود نمود هزار دینار برای زهرآگین کردن و هزار دینار هم برای آنکه شمشیرش برنده ترین باشد.

علی هر روز برای نماز به مسجد می‌آمد. علی وارد مسجد شد و ابن ملجم و یارانش به او حمله کردند و گفتند: حکم دادن خاص خداست نه خاص تو. ابن ملجم ضربتی به پیشانی علی زد و شمشیر شبیب به بازوی در خورد و مشاجع بن وردان فرار کرد. علی گفت: نگذارید که این مرد فرار کند

علی به پسرانش دستور داد که به خوارج یا گروهی از خوارج که سبب ضربت زدن وی شدند، حمله نکنند. او با پسرش حسن وصیت کرد که اگر از این ضربت جان سالم به در ببرد، ابن ملجم را آزاد خواهد نمود و اگر کشته شود، حسن به ابن ملجم یک ضربت بیشتر نزند

بین نحوهٔ قصاص ابن ملجم در بین مورخان اختلاف نظر وجود دارد. بعضی معتقد به قصاص با یک ضربت مساوی برخی معتقد به قصاص به همراه سوزاندن جسد و برخی هم معتقد به شکنجه به همراه بریدن اعضای بدن ابن ملجم توسط عبدالله بن جعفر (برادر زاده علی) هستند.[۶۳] البته صحّت وجود شکنجه از جانب مورخین اولیه همچون ابن کثیر مورد تردید است، چرا که خلاف وصیت علی انجام شده‌است

مقبره

نوشتار اصلی: حرم علی بن ابوطالب

به دستور علی، کار غسل و کفن نمودن او را دو پسرش حسن و حسین انجام دادند، سپس جنازه علی را به سوی سرزمین «غری» (نجف) بردند و در آنجا به خاک سپردند و طبق وصیتش، قبرش را پنهان کردند. قبر علی در دوران زمامداری بنی امیه، همچنان مخفی بود تا اینکه با از میان رفتن بنی امیه و رفع خطر خوارج در زمان هارون الرشید خلیفه بنی عباس، قبر او توسط جعفر صادق، امام ششم شیعیان شناسانده شد. مقبره دیگری که منتسب به او است در شهر مزار شریف در افغانستان وجود دارد.

دیدگاهها دربارهٔ علی

قضاوت در مورد علی و تشخیص واقعیت از میان جعلیات تاریخی در بین منابعی که در مورد علی نوشته شده‌است آسان نیست. زیرا علی درگیر منازعاتی شد که قرنها ادامه داشت. منابع در مورد او به نفع و یا بر ضد او جهت دار هستند و یا بیشتر در مورد او سکوت کرده‌اند

دیدگاه مسلمانان

بین مسلمانان، شجاعت، علم، ایمان، صداقت، جدا ناپذیری از اسلام، وفاداری عمیق به محمد، عدالت و برخورد سخاوتمندانه وی با دشمنان شکست خورده، مورد ستایش قرار گرفته‌است. همچنین وی در بین مسلمانان، به عنوان فردی دانا به تفسیر قرآن، فقه اسلامی و اندیشهٔ دینی تلقی می‌گردد. این خصوصیات، او را به عنوان یک الگوی برتر به فرقه‌های عرفانی مسلمانان مانند فرقهٔ صوفی گری شناسانده‌است به عنوان مثال همه فرق صوفیه به استثنای فرقه نقشبندیه سلسله خود را به پیامبر اسلام از طریق علی به انجام می‌رسانند. حتی در فرقه نقشبندیه هم که از طریق ابوبکر به پیامبر اسلام می‌رسد جعفر صادق وجود دارد که از نوادگان علی است.

دیدگاه شیعه دوازده امامی
صفحه‌ای قدیمی از نهج‌البلاغه

در این دیدگاه، علی بنا به فرمان الهی، جانشین محمد است و به عنوان شخصی عادل و تشریح کنندهٔ احکام الهی مطرح است. از این رو فردی معصوم و انسانی کامل تلقی می‌گردد.[۶۶] مهارت او در سخنوری و ادبیات از سوی شیعه مورد تحسین قرار گرفته‌است. مرتضی مطهری سخن او را شیواترین سخن پس از قرآن می‌دانند. به طوری که وابستگان بنی امیه برخلاف دشنام گفتن به وی، گفتارش را از حفظ می‌کردند، تا بیانشان شیوا شود. بخشی از گفتارها و نوشتارهای وی توسط سید رضی در کتابی به نام نهج البلاغه جمع آوری شده‌است حدود یازده جلد نیز مستدرک نهج البلاغه تدوین شده‌است. علاوه بر آن مجموعه روایات وی در کتاب غررالحکم و دررالکلم جمع شده‌است.

دیدگاه علی اللهی

بعضی فرقه‌ها، معتقدند که علی، خدایی است که به صورت انسان مجسم شده‌است. اکثر محققین اسلامی، از این فرقه، با نام غُلاة یاد می‌کنند. این گروه، به خاطر عقاید خداگونه از علی، اسلام را ترک کردند. در بعضی منابع، آورده شده که علی، افراد را از بالا بردن منزلتش به عنوان خدا و پرستش خود، نهی می‌کرد

دیدگاه غیر مسلمانان

دیدگاه آکادمیک

لارا وسیا وگلییری معتقد است که دلیلی وجود ندارد که گزارشهایی که در مورد ساده زیستی، زهد و وسواس او در مورد غنایم و در انتقام گیری را قبول نکرد. اصرار او بر اقامه شریعت الاهی نکته‌ای کلیدی در کردار او بود. اما این اصرار او که صورتی خشن می‌یافت سبب شده بود که مخالفانش او را «محدود» بنامند. در نقطه مقابل شخصیت انعطاف پذیر معاویه در حوزه سیاست، علی شخصیتی انعطاف ناپذیر داشت. او جنگ علیه مسلمانان خطاکار را در جهت اقامه دین و اجرای حدود می‌دانست. اما برخورد او با شکست خوردگان جنگ جمل و عدم گرفتن زن و خانواده آنها به عنوان برده با وجود اعتراض یاران او، گریه او بر دشمنان کشته شده در جنگ جمل و اقامه نماز برآنها از نکاتی است که در تاریخ ذکر شده‌است

سایر دیدگاه‌ها

به گفتهٔ اروینگ، علی شخصی دلیر، سخنور و بخشنده بود علاوه بر آن بسیاری از شخصیت‌های غیر مسلمان نظیر جرج جرداق مسیحی، نویسنده کتاب «امام علی صدای عدالت انسانی» او را ستوده‌اند و توماس کارلایل، فیلسوف انگلیسی درباره او گفته‌است: «.. شهادت او، بر اثر شدت دادگری‌اش بود...» و جبران خلیل جبران دیگر نویسنده و شاعر مسیحی درباره او می‌نویسد: «.. عرب حقیقت مقام و قدر و منزلت علی را نشناخت. اما از میان همسایگان ایرانی‌نژاد عرب، مردانی برخاستند، که گوهر و سنگریزه را به خوبی از یکدیگر باز شناختند.»

همسران و فرزندان

به نوشته محمد بن جریر طبری، فرزندان علی ۱۴ پسر و ۱۷ دختر بودند وی ۹ زن رسمی داشت[] که عبارتند از: فاطمه دختر محمد، خوله دختر جعفر، لیلی دختر مسعود، ام البنین دختر حزام، اسماء دختر عمیس، الصهبا ام حبیب دختر ربیعه، امامه دختر ابی العاص، ام سعید دختر عروه، محیاه دختر امری. وی کنیزانی نیز داشت، و چند تن از دختران وی از این کنیزان زاده شده‌اند:[ام هانی، میمونه، زینب صغری، رمله صغری، ام کلثوم صغری، فاطمه، امامه، خدیجه، ام کرام، ام سلمه، ام جعفر، جمانه، نفیسه. وی همچنین با پسرش حسن اینگونه وصیت می‌کند:

«هر یک از کنیزانم را که با آنان بوده‌ام و از من فرزندی آورده یا آبستن می‌باشد به فرزندش واگذارند و بابت بهره ارث او به شمار آرند، و اگر در زمان حیات کنیز فرزندش بمیرد آن کنیز از قید کنیزی آزاد است، زیرا کنیزی از او برداشته شده و حرّیتِ (فرزند) او را آزاد نموده است »

نقاشی چهره علی ابن ابی طالب که بر مبنای چهره پردازی تصوری یک هنرمند ترسیم شده‌است

فصاحت و بلاغت

مجموعه خطبه‌ها، نامه‌ها و کلمات قصار علی در کتابی به نام نهج البلاغه توسط سید رضی (قرن پنجم) گردآوری شده‌است. مسعودی مورخ قرن چهارم و پنجم در مروج الذهب با اقرار به فصاحت خطبه‌های علی اشاره می‌کند که علی این خطبه‌ها را فی البداهه می‌گفته‌است و مردم آنها را حفظ می‌کردند و یا به نگارش در می‌آوردند. او تعداد خطبه‌های باقی مانده از علی در زمان نگارش کتابش مروج الذهب را بیش از چهارصد و هشتاد عدد می‌داند و در ادامه می‌گوید در دو تا از کتابهای دیگرش -حدائق الاذهان و نیز مزاهر الاخبار- به شرح آنها پرداخته است. از این رو احتمال می‌رود که سید رضی که مردی ادیب بوده برخی از این خطبه‌ها (۲۳۹ عدد) که به نظرش از نظر ادبی برجسته تر بوده‌اند را دستچین کرده و در نهج البلاغه آورده‌است. بسیاری از ادیبان طراز اول عرب از جمله عبدالحمید کاتب (قرن دوم)، جاحظ (قرن سوم)، قدامة بن جعفر(قرن چهارم)، ابن ابی الحدید (قرن ششم) و خلیل بن احمد فراهیدی(قرن هشتم) فصاحت کلام علی را ستوده‌اند. از جمله جاحظ در کتاب خود البیان والتبیین -که به شهادت ابن خلدون یکی از ارکان چهارگانه ادب محسوب می‌شود با نقل یکی از سخنان علی می‌گوید «اگر فقط همین عبارت به دست ما رسیده بود کفایت می‌کرد و برای دلالت داشتن بر فصاحت و بلاغت در عالی‌ترین مرتبه جای می‌گرفت و با وجود آن برای پی بردن به ارزش بلاغی سخنان علی به دیگر سخنانش نیاز نداشتیم.[

ثروت و تولید

محمود طالقانی از املاک و زمین‌هایی نام می‌برد که علی به هنگام مرگ، آنها را وقف کرده‌است: از جمله اراضی ینبع، وادی القراء، اذینه و قصیره ظاهراً عواید اراضی وقفی علی، سالیانه ۲۴ هزار دینار بود[ علی شریعتی تاکید می‌کند:علی در ینبع یک مرکز کشاورزی می‌سازد و به تولید می‌پردازد. شاید برای اولین بار است که کسی در این منطقه، اساساً کشاورزی را بشکل یک سرمایه گذاری دقیق و یک کار متراکم و برجسته شروع می‌کند

منبع:http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A8%D9%86_%D8%A7%D8%A8%DB%8C%E2%80%8C%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8 
  

 

شناخت شیعه بخش دوم

 

 

 

  

در ادامه  و در تکمیل بخش قبلی به معنا و تفسیر کلمات موضوعات خاص که اشاره شده بود میپردازیم

شیعه در لغت بر دو معنا اطلاق می‌شود، یکی توافق و هماهنگی دو یا چند نفر بر مطلبی، و دیگری، پیروی کردن فردی یا گروهی، از فرد یا گروهی دیگر در زبان عربی در اصل به معنای یک، دو یا گروهی از پیروان است. در قرآن این لفظ چندین بار به این معنا به کار رفته‌است.  

  

امادر معنای قرآن 

 

قرآن (نام پارسی: نِبی) کتاب دین اسلام و بر باور مسلمانان «معجزه محمد» و یکی از موارد اشاره شده در حدیث ثقلین است. «قرآن» که از ریشهٔ «قرء» گرفته شده‌است، در واژه به معنی «جمع نمودن، فراهم آوردن، سال و همچنین خواندن» است. در سوره علق به این معنی اشاره می‌شود. در باور مسلمانان، این کتاب در یک دورهٔ ۲۳ ساله از جانب خدا و از طریق جبرئیل بر محمد، که او را آخرین پیامبر می‌خوانند، فروفرستاده شده‌ است. مجموع این فروفرستاده‌ها (وحی) به شکل کتابی گردآوری شده که قرآن نام دارد. قرآن دارای ۳۰ جزء، ۱۱۴ سوره و ۶۲۳۶(عدد کوفی)=۶۲۲۶(عدد شامی)=۶۲۱۴(عدد مدنی)=۶۲۰۴(عدد بصری) آیه است.

قرآن در سخنی کوتاه و گویا، رساترین بیان است، حتی از نظر موسیقی و وزن لفظی، در لغات و جملاتش نشانه‏های وحیانی ربانی مشهود است. وزنش نه وزن شعر است نه نثر، بلکه هر دو و برتر از هر دو است، در حدّی که در توان غیر خدا نیست، وزن و لفظ آن به گونه‏ای تناسب و انسجام با معنا دارد که گوئی معناهایش در آن تجسم یافته است

مسلمانان قرآن را کتاب مقدس دین خود می‌دانند و از آن با القابی چون «کریم» و «مجید» یاد می‌کنند. قرآن، خود را به نام‌های «لوح حفاظت‌شده» («اللَوح المحفوظ٬ذکر و فرقان می‌خواند 

اسامی قرآن

اسامی قرآن، از جمله امتیازاتش این است که چه اسم های خود قرآن و چه اسم هایی که قرآن برای اشخاص یا برای بلاد معین کرده است، دارای معانی خاص و مناسب با مسمّایش می باشد. برخلاف اسمایی که صرفاً از نظر لفظی اسم است ولی از نظر معنوی اسم نیست. چون اسم به معنای علامت است. علامت یا یک بعدی است مثل زید، که فلان شخص است، اما معنای زیدیّت در او اصلاً مطرح نیست.گاهی اوقات، هم از نظر لفظی اسم است و هم از نظر معنوی، مثل اللّه، اِله، رحمن، رحیم، اسماء ذات، اسماء صفات، اسماء فعل که تماماً هم از نظر لفظی، اشاره و علامت است و هم از نظر معنوی.سایر اسماء قرآن ـ که حدود چهل اسم در قرآن آمده ـ همه چنین است. از جمله :کتاب، قرآن، فرقان، مبین، بیان، تبیان، برهان، عظیم، عزیز، کریم، صراط مستقیم، حکم، ذکر، موعظه، نور، روح، مبارک، نعمت، بصائر، رحمت، حق، فصل، هادی، شفا، هدی، تنزیل، مُهین، قیّوم، بشیر، نذیر،‌حدیث، نجوم، حبل، مثانی و ......... 

قرآن خاتم کتب آسمانی

قرآن مجید در چند آیه، خود را خاتم کتب آسمانى معرفى کرده و نزول کتاب آسمانى را پس از خود رد می‌کند

وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم‏.  یعنی: و سخن پروردگارت [: قرآن] در حال راستی و عدالت، تمام شده است، و هیچ تغییر دهنده ای (حتی خدا) برای کلمات او نیست، و او بسی شنوای بسیار دانا است

محمد صادقی تهرانی در تفسیر ترجمان فرقان آورده است:

عبارت "و تمّت کلمة ربّک صدقاً و عدلاً"، آیات صدق و عدلِ آسمانى را که راهنماى راستى و عدالت است با نزول قرآن پایان یافته معرفى کرد. در نتیجه آنچه را که پس از قرآن به نام کتاب آسمانى خوانده شود کذب و ظلم خوانده است. عبارت "و هو السّمیع و العلیم" اشاره به این است که پروردگار، یاوه‏گوئی‌ها و گزافگویی‌های مدعیان کتابِ آسمانى پس از قرآن را مى‏شنود و به انحراف و عجز آنان آگاه است. »

همچنین، علامه طباطبایی می‌گوید:[

مراد از تمامیت کلمه - و خدا بهتر می‏داند - این است که این کلمه یعنی ظهور دعوت اسلامی با نبوت محمد (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) و نزول قرآن که مافوق همه کتابهای آسمانی است پس از آنکه روزگاری دراز در مسیر تدریجی نبوتی پس از نبوت دیگر و شریعتی پس از شریعت دیگر سیر می‏کرد به مرتبه ثبوت رسیده در قرارگاه تحقق قرار گرفت. »

قرآن در جایی دیگر می‌فرماید: اتْلُ ما أُوحِی إِلَیکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً.  یعنی: آنچه را که از کتاب پروردگارت، سویت وحی شده (برایشان) بخوان و پیروی کن. کلمات آن [: خدا و قرآن] را هیچ تبدیل کننده ای نیست. جز او [: خدا و کتابش] هرگز پایگاه و پناهگاهی (وحیانی) نتوانی یافت.

آیه فوق با لفظ "لن" که در زبان عربی براى نفى ابدى استعمال مى‏شود ابدیت قرآن را اثبات می‌کند و آن را تا انقراض بشریت به طور انحصار، هادى و پناه ره گم کردگان معرفى نموده است. به علاوه در سوره فصّلت، سخن از حاکمیت و غلبه کلّى قرآن بر عموم کتب پیامبران است:

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ (۴۱) لا یأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ (۴۲) یعنی: کسانی که به این یادواره [: قرآن] -چون بدیشان رسید- کهر ورزیدند(به کیهر خود می رسند) و براستی این کتابی است عزیز [: چیره(علیه معارضان)] (۴۱). از پیش رویش و از پشت (سرش) باطل سویش نیاید؛ فرو فرستاده ای پیاپی از حکیمی بسی ستوده است (۴۲).

در سوره نحل، قرآن با تبیان کل شى‏ء بودن توصیف شده: نَزَّلْنا عَلَیکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَی‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمِین‏.  یعنی: این کتابی را به تدریج بر تو فرو فرستادیم در حالی که برای هر چیزی روشنگر است، و (نیز) هدایت و رحمت و بشارت برای ایمان آورندگان است (۸۹

و با عبارت دیگر: ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَی‏ء.  یعنی: ما هیچ چیزی را در کتاب (تکوین و تشریع) فروگذار نکردیم (۳۸).

و نیز: وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِین‏.  یعنی: و هیچ تر و خشکی نیست، مگر اینکه در کتابی روشنگر ثبت است(۵۹).

علی بن ابی طالب نیز با اشاره به خاتمیت قرآن  می‌فرماید: کِتَابُ اللَّهِ بَینَ أَظْهُرِکُمْ نَاطِقٌ لَا یعْیا لِسَانُهُ وَ بَیتٌ لَا تُهْدَمُ أَرْکَانُهُ وَ عِزٌّ لَا تُهْزَمُ أَعْوَانُهُ.  یعنی: کتاب خدا در برابر شما است، این کتاب گوینده‌ای است که هیچگاه از تکلم باز نمى‏ایستد (تا انقراض جهان رهبر آدمیان است و خانه‌ای است که پایه ‏هایش ویران ناشدنى است و عزت و عظمتى است (براى انسانیت) و غلبه و سیطره‌ای است بر عموم کتب که هیچگاه یارانش مغلوب و منکوب نمى‏گردند.

و نیز: وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى.  یعنی: این بدانید که پس از تابش انوار هدایت قرآن هرگز هیچکس به کتاب و قانوان دیگرى نیاز ندارد و به جز قرآن قانون دیگرى نیست که نیازمندیهاى دینى و روحانى را رفع کند

و نیز: بِکِتَابِ اللَّهِ فَإِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتِینُ وَ النُّورُ الْمُبِینُ وَ ... لَا یعْوَجُّ فَیقَامَ وَ لَا یزِیغُ فَیسْتَعْتَبیعنی: بر شما باد که فقط به کتاب اللّه (قرآن) تمسّک جوئید که پیوندی است متین و ناگسستنى میان خدا و بندگان. نوری است که حقایق را آشکار می‌کند، کجى در آن نیست تا نیازى به تصحیح داشته باشد. انحرافى در آن راه ندارد تا مورد عتاب و سرزنش قرار گیرد.}}. 

ساختار 

آیه

نوشتار اصلی: آیه

آیه در واژه به معنی نشانه است و در اصطلاح کوچک‌ترین واحد تقسیم قرآن است. این واژه در قرآن به همین معنای ویژه نیز به کار رفته‌است. یک آیه می‌تواند چند حرف، چند واژه، یک یا چند جمله و یا یک یا چند بند (پاراگراف) باشد. بر پایه محاسبهٔ رایانه ای شمار همه آیات قرآن ۶۲۳۶ تا است. (رامیار، تاریخ قرآن:۵۷۰) برخی آیات مانند آیهٔ نور (نور، ۳۵)، آیه الکرسی، آیهٔ تطهیر (احزاب، ۳۳)، آیه ولایت (مائده، ۵۵) و آیهٔ حجاب (نور، ۳۰ و ۳۱) با نام‌های ویژه ای مشهورند. .

بنابه اعتقاد مسلمانان اولین آیاتی که بر پیامبر اسلام نازل شدند، 5 آیه اول از سوره علق بود. مسلمانان باور دارند ترتیب آیات قرآن توسط محمد طبق وحی تنظیم شده‌است.[نیازمند منبع] عده‌ای از دانشمندان مسلمان معتقدند که برخی آیات نظیر آیهٔ «اکمال دین» (مائده، ۳) به هنگام گردآوری و تدوین از جای اصلی خود خارج شده‌اند متن قرآن به ظاهر بدون آغاز، میانه و پایان است. ساختار آن غیرخطی و مانند یک تار عنکبوت است.

سوره

نوشتار اصلی: سوره

سوره در واژه به معنای «بُریده شده» است و در اصطلاح واحدی است دربرگیرندهٔ گروهی مستقل از آیات قرآن که مَطلَع «بسم الله الرحمن الرحیم» و مقطعی دارد. به اعتقاد شیعیان هر سورهٔ قرآن - جز سورهٔ توبه - با آیه «به نام خداوند بخشندهٔ مهربان» آغاز می‌شود. اهل سنت «بسم الله» را جزء سوره نمی‌دانند. در قرآن کلمهٔ «سوره» به همین معنا به کار رفته‌است؛ مانند در آیهٔ تحدی (مبازره طلبی

قرآن ۱۱۴ سوره دارد. هر سوره می شود یک یا چند نام داشته باشد که بیشتر از کلمه‌ ای از آن سوره و یا رخداد ای مربوط به آن گرفته شده اند‌ . برخی بر این باورند ترتیب سوره‌ها بدست پیامبر تعیین شده و برخی بر این باورند که آنها به هنگام گردآوری در زمان عثمان کما بیش به ترتیب درازای مرتب شده‌اند. سوره‌های قرآن به دو دستهٔ مکی (فروفرستاده شده در مکه) و مدنی (فروفرستاده شده در مدینه) تقسیم می‌شوند. سوره‌ها لزوماً یگانگی موضوعی ندارند. نام رایج و شمار آیات هر یک در انتهای این نوشتار آمده‌است. برای مشاهده فهرست نام سوره‌ها و شمار آیات آنها به نوشتار سوره رجوع کنید..

دیگر تقسیم‌بندی‌ها

قرآن به ۳۰ بخش تقریباً مساوی به نام جزء تقسیم شده‌است. هر جزء از دو قسمت مساوی به نام حزب تشکیل شده‌است و احزاب به نصف و ربع حزب تقسیم می‌شوند (برخی نیز هر جزء را به ۴ حزب تقسیم می‌کنند و در این صورت ۱۲۰ حزب داریم).

فارسی‌زبانان یک چهارم از قرآن را هفتک و یک‌هفتم آن را هفت‌یک می‌نامیدند در برخی مکتب‌های قدیم، کودکان نخست هفتک (از ۱ تا ۷) قرآن را بدون دانستن معنی نگهداری می‌کردند و بعد به بقیه امور حفظی و معانی می‌رسیدند

سبک

سوره‌های مکی از سوره‌های مدنی مسجع‌ترند. همچنین آیاتی که به حوادث قیامت و بیم و امیدِ آن می‌پردازند، بیشتر احساسات خوانده را منقلب می‌سازند و آیاتی نظیر آیات احکام به گونه‌ای است که خرد خواننده را مخاطب قرار می‌دهد. مسالهٔ دیگر تفاوت آشکار سبک قرآن با سایر سخنان روایت شده از پیامبر اسلام و نیز سخنان چون علی بن ابیطالب است.

پیدایش

مسلمانان همگی قرآن را وحی و الفاظ آن را عیناً و دقیقاً از جانب خدا می‌دانند، که توسط روح الامین (جبرئیل) بر محمد نازل شده‌است.

گردآوری

دوران محمد

در زمان حیات پیامبر، وی قرآن را بر مسلمانان می‌خواند. برخی آن را نگهداری می‌کردند و برخی بر تکه‌های چرم، استخوان‌های شانه و دنده گوسفند و شتر، چوب درخت خرما، سنگ‌های هموار و صیقلی و گاه کاغذ می‌نوشتند. از آنجا که هنوز قرآن بر پیامبر وحی می‌شد و متن آن ناقص بود، امکان «کتاب ساختن» آن وجود نداشت. جمع قرآن در زمان فرستاده خدا را اصطلاحاً تألیف گویند.[سیوطی نویسنده کتاب "الاتقان فی علوم القرآن" می گوید : اجماع و روایات همچم براین دلالت دارند که ترتیب آیات توقیفی، مستند به تعیین پیامبر در ترتیب نزول است و گمانی در آن نیست و بسیاری از علماء آن را در آثار خود آورده اند

در زمان حیات پیامبر ۳۷ نفر حافظ کل قرآن بودند. و تعداد کاتبان وحی که برای خود نسخه‌ای برمی‌گرفتند به بیش از پنجاه نفر می‌رسیده‌است

دوران ابوبکر

در این زمان جنگ‌های ردّه میان مسلمانان و از دین برگشتگان و متنبّیان رخ داد، که در آن شماری از نگهداران قرآن کشته شدند. به پیشنهاد عمر و به دستور ابوبکر «زید بن ثابت» که از کاتبان وحی و حافظ قرآن بود، مأمور جمع‌آوری قرآن شد. «زید همه نوشته‌های قرآنی را ولو آنکه ده‌ها حافظ و ده‌ها نوشته برابر آن بود، با کمترین دو گواه یکی از کتابت و یکی از نگهداری می‌پذیرفت.» قرآن بدست زید در ۱۴ ماه و تا زمان فوت ابوبکر در سال ۱۳ هجری به گونه مجموعه‌ای از صحیفه‌ها جمع‌آوری شد و بر پایه وصیت ابوبکر در دست عمر و سپس دخترش «حَفصه» قرار گرفت[نیازمند منبع].

دوران عثمان

قرآن؛ نسخه‌ای از قرن نهم

در زمان عثمان با نگرش به گسترش سرزمین مسلمانان تا ایران، شام و مصر نیاز بود با شتاب متن واحدی از قرآن در تمام سرزمین‌های مسلمان منتشر شود. همچنین به چرایی فوت یا کشته‌شدن شماری از نگهداران و نویسندگان وحی بیم تفرقه در متن قرآن وجود داشت. از این رو، جانشین عثمان با جمع‌آوری نسخه‌های گوناگون دست به یکسان‌سازی قرآن زد. وی انجمنی در برگیرنده «زید بن ثابت»، «سعید بن عاص»، «عبدالله بن زبیر» و «عبدالرحمن بن حارث» در بر گرفت. این گروه با همکاری دوازده تن از قریش و انصار کار تهیه نسخه پایانی را انجام دادند. آنها تمام نوشته‌های قرآن موجود را گرد آوردند و با تکیه بر شهادت شاهدان و نگهداران نسخه پایانی یا «مصحف امام» را تهیه کردند، که سرشناس به مصحف عثمانی است و به خط کوفی ابتدایی بود. این کار در فاصله سال‌های ۲۴ تا ۳۰ ه.ق. انجام شد و از روی آن ۵ یا ۶ نسخه تهیه شد. دو نسخه در مکه و مدینه نگهداری شد و دیگر نسخه‌ها به همراه یک حافظ قرآن که نقش راهنمای درست خوانی را داشت، به بصره، کوفه، شام و بحرین فرستاده شد عثمان برای دستیابی به «توحید نص» یا یگانگی متن قرآن دستور داد، تمام نوشته‌های موجود قرآن را با آب و سرکه جوشانده و محو کنند، تا ریشه کشمکش و اختلاف از میان برود. نسخه‌هایی که نابود شدند دربرگیرنده قرآن عبدالله پسر مسعود -که گویا فاقد دو سوره فلق و ناس بوده‌است.- ابی پسر کعب بودند و قرآن امام علی نزد وی و فرزندانش باقی ماند و گرچه وی در گردآوری قرآن آشکارا حضور نداشت، در هیچ جا و در زمان خلافت درستی متن گردآوری شده را رد نکرده‌است.[نیازمند منبع] صاحب‌نظران مسلمان بر این باورند این نسخه‌ها عموماً از دید لغوی، املایی و شمار سوره‌ها تفاوت جزئی داشته‌اند. ولی به هر روی عموم مسلمانان حتی خاندان علی و دیگر مخالفان خلافت، بر درستی نسخه عثمان در درازای تاریخ پافشاری کرده‌اند.

نظر نامی گردآوری درباره گردآوری قرآن همین است که ذکر شده ولی پژوهشگران متاخر نظر بر گردآوری قرآن در همان زمان محمد پیامبر دارند و روایات و نقل‌های مربوط به گردآوری قرآن پس از محمد را متناقض یا ناظر به اموری دیگر (مانند تکثیر مصحف یا یکتاپرستی مصاحف) می‌دانند.

اصلاحات پس از آن

نسخه عثمان به خط عربی نخستین نوشته شده بود، که بدون علامت‌گذاری، اعراب و حروف «استاندار» (حروفی که نوشته می‌شود و خوانده نمی‌شود) است. تا زمانی که اسلام محدود به سرزمینهای عرب زبان بود، مشکلی در خواندن قرآن نبود. ولی با گسترش سرزمین‌های اسلامی مردمان غیرعرب‌زبان نمی‌توانستند قرآن را درست بخوانند. برای حل دشواری های برآمده از آن و رویارویی با اشتباه خواندن قرآن به دستور علی، «ابوالاسود دوئلی» اقدام به اعراب‌گذاری قرآن نمود. روش او برای این کار بر پایه شیوه رسم‌الخط سریانی بود. سپس در سده نخست به دستور خلفا و امرای اموی «یحیی بن عامر» و «نصر بن عاصم» حروف همانند همانند ب، ت و ث را نقطه‌گذاری کردند. یزید پارسی حرف «الف» را به قرآن افزود (در عربی الف و همزه دو حرف متفاوت محسوب می‌شود) در سده ۲ هجری «ابوعبدالرحمن خلیل بن احمد بصری» که ایرانی است، دانش نحو و عروض را ابداع کرد و نشانه ها همزه، تشدید و ساکن را وضع کرد و روش امروزی ثبت حرکات را ایجاد کرد. در سده ۳ هجری رسم‌الخط قرآنی سنجه (استاندارد) موجود بوده‌است و ابوحاتم سجستانی (سیستانی) رساله‌ای در رسم‌الخط قرآن نگاشته است که امروزه بخش‌هایی از آن موجود است. همچنین خط عربی کم‌کم طی چند سده از «کوفی اولیه» به «نسخ» که امروزه قرآن را بدان می‌نویسند، دگرگونی یافت.

قرائت قرآن

یک قرآن با ترجمهٔ فارسی.
نوشتار اصلی: قاریان هفتگانه 
 

قاریان هفت‌گانه(قرّاء سبعه) و راویان چهارده‌گانه

ن.ج. داود، مترجم عرب قرآن در مقدمه ترجمه خود از قرآن می‌نویسد: «با توجه به اینکه قرآن در اصل به خط کوفی نوشته شده بود و دارای حرکت و نقطه نبود، قرائت‌های مختلفی از آن توسط مسلمانان بوجود آمده‌است که به یک اندازه دارای ارزش و رسمیت می‌باشند

با توجه به نوشته این دانشمند دینی، نوشتارهای مختلفی از قرآن وجود دارد، اما طبیعت این نوشتارهای مختلف چیست؟ برای پاسخ به این پرسش باید در نظر داشت که قرآن توسط اشخاصی که «قاری» قرآن حساب می‌شوند نوشته شده‌است و با نام این افراد به یادگار مانده‌است. قرائت‌های مشهوری از قرآن در قرن‌های اولیه اسلام وجود داشت. این قرائت‌های مختلف قرآنی در نهایت توسط افرادی که نوشتن می‌دانستند بصورت نوشته در آمد، به آن افراد راوی گفته می‌شود که قرائت‌هایی از قرآن را روایت کرده‌اند. بنابر این در واقع هر نسخه از قرآن نقل قولی است که توسط یک راوی از یک قاری قرآن انجام گرفته‌است و قرآن را نمی‌توان خواند مگر اینکه به یکی از راوی‌ها و قاری‌ها اعتماد کرد.

نوشتار زیر که توسط یک مسلمان نوشته شده‌است این مهم را با جزئیات بیشتری شرح می‌دهد: «قاریان بسیاری وجود داشتند و تعداد آنها به دلیل اینکه افرادی که قرآن را حفظ کرده بودند می‌مردند زیاد شد و کار آنها اهمیت بیشتری یافت و به دلیل اینکه قرآن با خط بسیار ابتدایی عربی نوشته شده بود و فاقد حرکت و نقطه بود باعث شد که خواندن و درک قرآن دشوار شود، بنابر این در قرن ۴ام اسلامی تصمیم بر این گرفته شد که قرائت‌های مختلف قرآنی را از هفت قاری اصلی جمع آوری کنند و برای هر قاری دو راوی قرار دادند تا قرآن را با دقت و با حرکت و نقطه بنویسند. و نتیجه این کار ۷ قرآن اساسی بود که هرکدام دو راوی داشت و همگی با حرکت و نقطه بود که با یکدیگر اندکی اختلاف داشتند

این کار در سال ۳۲۲ ه.ق. توسط خلیفه المقتدر سازماندهی شد و بالاخره انجام گرفت. دکتر شجاع الدین شفا در کتاب «پس از ۱۴۰۰»، سال برگ ۱۰۱ می‌نویسد: «در قرن چهارم هجری ابن مجاهد، یکی از فقهای بزرگ بغداد، به اتکاء حدیثی از پیامبر نظر داد که قرآن در هفت قرائت وحی شده‌است و هرچه جز آن باشد مخدوش است، و این نظر مورد تایید دستگاه خلافت نیز قرار گرفت. بدین ترتیب هفت قرائت مختلف از قرآن که هرکدام از آنها به یکی از فقهای بزرگ قرون اول و دوم هجری در شهرهای مهم جهان اسلام ارتباط داده می‌شد در سال ۳۲۲ هجری توسط خلیفه المقتدر به رسمیت شناخته شد. بعد از آن در دو مرحله متوالی سه و چهار قرائت دیگر بر آن‌ها اضافه شد، بطوریکه سر انجام شمار قرائت‌های مجاز قرآن به چهارده رسید (که حافظ در غزلی که انتساب آن بدو مورد تردید است، مدعی از بردانستن همه آنها شده است).

عشقت رسد به فریاد، گر خود به سان حافظقرآن ز بر بخوانی، در چارده روایت

متن قرائتی برگزیده جامع دانشگاه الازهر که چاپ مصر رایج قرآن در جهان امروز بر اساس آن صورت گرفته‌است، منسوب به فقیهی بنام عاصم بن ابی النجود است. که در سال ۱۲۷ هجری در کوفه درگذشته‌است.»[نیازمند منبع]

این قرائتهای رسمی از این قرارند:

  • نافع، از مدینه سال ۱۶۹/۷۸۵- ابوعبدالله نافع بن ابی نعیم مدنی، مُکنَّی به «ابی رویم‌» می‌باشد. نافع اصلاً از اصفهان بود و در مدینه می‌زیست و در همانجا (به سال ۱۷۶ یا ۱۶۹) درگذشت، یادآوری کرده‌اند که وی قرآن را نزد ابومیمونه، «مولی ام سلمه‌»، همسر رسول خدا (ص‌) قرائت نموده است‌. روایان وی عبارتند از: ورش و قالون‌.
  • ابن کثیر، از مکه سال ۱۱۹/۷۳۷ - (عبدالله بن کثیر مکی‌) از ایرانیانی بود که کسرای ایران او را با کشتی‌هایی که به یمن فرستاده بود برای فتح حبشه گسیل داشت‌. ابن کثیر مردی فصیح و بلیغ‌... بود. و از جمع صحابه عبدالله زبیر و انس‌بن‌مالک را درک کرده بود. روایان وی عبارتند از: بُزِی‌ّ و قٌنبل‌.
  • ابو عمرو الاعلی، از دمشق سال ۱۵۳/۷۷۰ - ابوعمروبن علاء بصری وی اهل ایران بوده‌است و در میان قرّأ سبعه از لحاظ کثرت اساتید و شیوخ قرائت، کسی به پایة او نمی‌رسد، و قرآن را در مناطق مختلفی مانند مکه و مدینه و بصره و کوفه بر استادان زیادی قرائت کرد. سیدحسن صدر، ابی‌عمرو را شیعی می‌داند. راویان قرائت وی عبارتند از: دوری و سوسی (وی ایرانی و اهل شوش بوده است‌).
  • ابن عامر، از بصره سال ۱۱۸/۷۳۶ - وی در زمان عمربن عبدالعزیز و قبل و بعد از آن، امام مسجد دمشق (جامع اموی‌) و قاضی و پیشوای آن دیار بوده واز معمّرترین قرّأ سبعه به شمار می‌رود. ابن عامر بنا به قول صحیح به سال ۱۱۸ هجری قمری در نود و نه سالگی از دنیا رفت‌. راویان قرائت ابن عامر عبارتند از: هشام و ابن ذکوان‌.
  • حمزه، از کوفه سال ۱۵۶/۷۷۲ - حمزةبن‌حبیب زیّات کوفی حمزه اصلاً ایرانی است و زمان صحابه را درک کرده‌است و شاید برخی از آنها را دیده باشد. حمزه نیز مانند عاصم شیعی است و قرآن را بر امام صادق (ع‌) خوانده است‌. شیخ طوسی نیز حمزه را از یاران امام صادق (ع‌) شناسایی کرده‌است. در وجه ملقب شدن حمزه به «زیّات‌» می‌نویسند که وی با آوردن روغن از کوفه به حلوان و آوردن پنیر و گردو از حلوان به کوفه گذران زندگی می‌کرد.
  • الکسائی، از کوفه سال ۱۸۹/۸۰۴ - وی از مردم سرزمین ایران بوده‌است و گویند در میهن خود در «طوس‌» یا «ری‌» درگذشت کرد. وی قرائت را چهار بار از حمزه دریافت کرد، به گونه ای که می‌توان به قرائت او اعتماد نمود. کتاب‌ها و آثار فراوانی به کسائی منسوب است‌. راویان وی بر این پایه اند: حفص دوری و ابوالحارث‌.
  • ابوبکر عاصم، از کوفه سال ۱۵۸/۷۷۸ - عاصم بن ابی النجود کوفی از مردم کوفه است، عاصم از قرّأ هفتگانه و شیعی است و قرآن را بر ابی عبدالرحمن عبدالله‌بن‌حبیب سلمی شیعی - که از یاران امیرالمؤمنین علی (ع‌) بود... قرائت کرد. عاصم با یک واسطه گوینده قرائت امیرالمؤمنین (ع‌) است‌. به همین جهت گفته‌اند فصیح‌ترین قراآت، قرائت عاصم می‌باشد، زیرا وی قرئت ریشه دار آورده است‌. خوانساری در کتاب روضات الجنان در شرح احوال عاصم می‌نویسد: «وی پارساترین و پرهیزگارترین قرّأ، و رأی او درست‌ترین آرأ در قرائت به شمار می‌رود». قاطبة دانشمندان شیعی، قرائت عاصم را فصیح‌ترین قراآت دانسته‌اند. روایان وی بر این پایه اند: حفص و ابوبکر عیاش‌.
صفحه‌ای از قرآن در سده 13 که اواخر آیه 72و آغاز آیه 73از سوره 33 (احزاب) را نشان می‌دهد
  • احمد نیریزی که از نسخ نویسان نامی ایرانی است، در نزدیک 300 سال پیش قرآنی را کتابت کرد که اختلاف قرائت قراء سبعه در حاشیه آن آورده شده است.

آمارهایی دربارهٔ قرآن

تعداد کل آیات قرآن ۶۲۳۶ است[نیازمند منبع]. البته در این رقم هم اختلاف هست. مثلاً در این محاسبه، «بسم الله الرحمن الرحیم» فقط در سورهٔ فاتحه (اولین سورهٔ قرآن) شمرده شده‌است (البته بجز سوره فاتحه؛ «بسم الله الرحمن الرحیم» که در ابتدای همه سوره‌های قرآن جز سوره توبه که «بسم الله الرحمن الرحیم» ندارد- قرار دارد جزء آیه اول آنها محسوب می‌شوند.)نظراتی دیگر[نیازمند منبع] نیز در این باره بسیار موجود است، برای مثال اشخاصی می‌گویند ۶۶۶۶ و اشخاصی دیگر می‌گویند ۶۲۳۴.

بسته به روش شمارش و تعریف واژه و نیز نحوهٔ رسم‌الخط، اعداد گوناگونی برای شمار واژه های و حروف قرآن گفته شده. مشهورترین آن‌ها ۷۷۷۰۱ واژه و ۳۲۳۶۷۱ حرف است.[نیازمند منبع]

قرآن ۱۱۴ سوره دارد. سورهٔ ۹ قرآن سوره توبه «بسم الله الرحمن الرحیم» ندارد ولی سورهٔ ۲۷ قرآن یعنی سورهٔ نمل ۲ «بسم الله الرحمن الرحیم» دارد. طولانی‌ترین سوره قرآن سوره بقره است که دربرگیرنده ۲۸۶ آیه‌است. کوتاه‌ترین سوره قرآن هم کوثر با ۳ آیه‌است.

بلندترین آیه قرآن، آیه ۲۸۲ بقره‌است که در آن ۲۰ دستور ایزدی آمده‌است. کوتاه‌ترین آیه قرآن نیز آیه ۶۴ سورهٔ الرحمن است که رنگ باغ بهشتی[نیازمند منبع] را توصیف می‌کند.

دیدگاه‌ها درباره قرآن

نوشتار اصلی: نقد قرآن

مسلمانان

«قرآن وحی نامه اعجازآمیز ایزدی است، که به زبان عربی[شیوا(فصیح)] به عین الفاظ بدست فرشته وحی، جبرئیل، از سوی خداوند و از لوح محفوظ بر قلب و زبان پیامبر اسلام هم اجمالا یکباره و هم تفصیلا در درازای بیست و سه سال نازل شده.»

باور عموم مسلمانان آن است که قرآن کتاب آسمانی و مقدس اسلام است، که بر پایه مندرجات آن و باور مسلمانان بدست وحی ایزدی به محمد فروفرستاده شد و معتبرترین متن دینی نزد مسلمانان است و مسلمانان آن را معجزه و سند اثبات نبوت محمد می‌دانند. تمام مذاهب اسلامی جز شماری از دانشمندان بر درستی متن آن اتفاق نظر دارند و اختلاف در روش خواندن متن، برداشت و شاید ترتیب آن است. میزان این اتفاق نظر به اندازه ای است، که شیعیان دوازده امامی ایران و وهابیان عربستان از قرآن با رسم الخط واحدی بهره گیری می‌کنند.

مستشرقان

مستشرقان دیدگاه‌های متعددی درباره قرآن داشته‌اند. برخی چون گلدزیهر بوده و برخی نظیر آربری به آن خوشبین بوده‌اند. حتی برخی نظیر ماسینیون و کربن به اسلام و قرآن ارادت داشته‌اند.

ناباوران

دیگر صاحب‌نظران معمولاً روایت کلی مسلمانان از وقایع را می‌پذیرند. اما، بر این باورند که مفاهیم قرآن بیشتر ریشه‌های زمینی دارند و قبل از تولد پیامبر اسلام این مفاهیم در میان مذاهب مختلف اقوام عرب وجود داشته‌اند. برخی یان(positivist) و علم‌باوران (scientisist) برخی مطالب قرآن در مورد طبیعت و انسان را غیر علمی و از اشکالات این کتاب می‌دانند. این در حالیست که هنری مارگنو، استاد فیزیک و علوم طبیعی در دانشگاه ییل می نویسد: دیدگاهی شایع وجود دارد که علم و دین را به طور کلی ناسازگار تلقی می کند. بنابر این اجازه دهید پیش از هر چیز به این نکته اشاره کنم که این باور شاید نیم قرن قبل صحیح بود، ولی اکنون اعتبار خود را از دست داده است. این مطلب را هر کسی که نوشتارهای فلسفی برجسته‌ترین و خلاق‌ترین فیزیکدان‌های پنج دهه اخیر را مطالعه کند، می تواند دریابد. و منظور در اینجا کسانی همچون اینشتین، بور، هایزنبرگ، شرودینگر، ویگنر و دیگران اند همچنین در سایت قرآن‌شناسی سعی شده است آیات مربوط به طبیعت و انسان با علم روز تطبیق داده شود.

صحت تاریخی

نوشتار اصلی: صحت تاریخی قرآن
نسخه‌ای نایاب از کتاب قرآن متعلق به سده ۱۳ میلادی، در موزه پرگامون.

مفسرین اهل سنت به گونه تاریخی همواره باور داشتند که آیات قرآنی که در امروزه در دست ما است دقیقاً همان چیزی است که محمد بازگو کرده‌است و هیچگونه تغییری اعم از حذف یا اضافه در آن صورت نگرفته‌است البته اهل سنت به گونه سنتی سه طریق اصلاح را پذیرفته‌است: با گواهمندی به آیاتی مانند آذرخش ۳۹ یا اعلی ۶-۷ تفاسیر سنتی اهل سنت پذیرفته‌اند که خود خدا می شود مایه بشود که محمد برخی از آیات را فراموش کند و یا حتی آیاتی از قرآن را حذف کند (سنجش کنید با تفاسیر شیعه مانند تفسیر المیزان که این موضوع را نمی‌پذیرند). دیگر اینکه می شود برخی از آیات قرآن جایگزین آیات دیگر شده باشند (ناسخ و منسوخ). ولی افزون بر اینها برخی از علمای اهل سنت هم باور داشتند که تحت بازبینی جبرئیل، محمد برخی از آیات را که به او وحی شده بود را در قرآن قرار نداده‌است. برای نمونه بگفته جان بورتان آیه شماره ۲ سوره نور درباره مجازات زناکار با مجازات سنگسار تفاوت می‌دارد. برخی از فقیهان کهنه دقیقاً از این روی مجازات سنگسار را رد می‌کردند ولی رویهمرفته توافقی میان فقیهان درباره مجازات سنگسار برای زنا وجود داشت. برای بسیاری پذیرش اینکه رفتار و گفتار یک انسان (حتی اگر محمد باشد) بتواند جایگزین واژه های خدا بشوند وجود نداشت، و از این روی اینگونه استدلال می‌کردند که حتماً می‌بایست آیه سنگساری بوده که در قرآن قرار داده نشده ولی حجیت آن باقی مانده‌است. در تفاسیر کهنه روایاتی منتسب به ابی ابن کعب، ابوموسی اشعری، عایشه و دیگر نقل شده که مضمون آنها کنار ماندن برخی از آیات در قرآن گردآوری شده می‌باشد. بدین سان برخی از علمای اهل سنت به گونه سنتی باور داشتند که محمد تحت بازبینی جبرئیل برخی از آیات را در قرآن قرار نداده اگرچه آن آیات هنوز حجیت خود را داشتند

از طرف دیگر زیرشاخه میمونیه خوارج ادعا می‌کردند که سوره یوسف بدلیل مضامین عشقی آن به قرآن تعلق ندارد شیعیان بصورت تاریخی دیدگاه‌های مختلفی داشته‌اند. برخی از شیعیان معتقد بودند که اشارات قرآن به علی و خاندان او در هنگام جمع آوری قرآن کنار گذاشته شده و علاوه بر آن تغییرات کوچکی در برخی آیات داده شده‌است. در منابع شیعه روایات متعددی در زمینه تحریف قرآن توسط صحابه محمد بدست رسیده که بسیاری از آنها در «کتاب القرائات» (یا «کتاب التنزیل و التحریف») توسط احمد بن محمد السیاری جمع آوری شده‌است. البته در منابع شیعه (مانند تفسیر عیاشی) روایاتی در رد هرگونه تحریف نیز یافت می‌شود.  در مورد اینکه چه بخشی از شیعیان قرن اول معتقد به حذف اشارات به علی و خاندان او بودند اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی آنها را زیاد و برخی تنها گروهی می‌شمارندبارآشر در دانشنامه قرآن می گوید : مفسرین سده چهارم شیعه مانند شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی و شیخ طبرسی باور داشتند که هر آنچه در قرآن گردآوری شده بدست عثمان آمده درستی دارد (یعنی تغییری در آن صورت نگرفته) ولی این قرآن ناقص است (یعنی دربرگیرنده همگی وحی‌ای که به محمد شده نمی‌باشد).ولی حسن حسن زاده آملی با نقل اقوال اینان و برخی دیگر آنان را مخالف باور به هر گونه کم و زیاده در قرآن دانسته است. در دوران صفویان برخی از دانشوران شیعه (مانند ملا محسن فیض کاشانی و محمد باقر مجلسی) باور داشتند که بر پایه برخی احادیث کهنه شیعه، قرآن دچار تغییر گشته‌استولی واقعیت داشتن تحریف قرآن را نمی‌پذیرفته‌اند برای نمونه فیض کاشانی به آیه «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون: به پژوهش ما ذکر(قرآن) را نازل کرده و بی گمان آن را نگهداری خواهیم نمود» گواهمندی کرده و محمد باقر مجلسی در کتاب بحار الانوار در ردّ اخبار دلالت کننده بر کم شدن از قرآن می‌گوید: «این اخبار، اخبار آحاد هستند و قطع به درستی آنها پیدا نمی شود از دانشوران معاصر شیعه برخی مانند سید ابوالقاسم خوییو عبدالله جوادی آملی بر علیه دیدگاه تحریف قرآن استدلال کرده‌اند.[نیازمند منبع]امروزه علمای شیعی ادعای تحریف قرآن را به غالیان و معتزله نسبت می دهند(نگاه کنید به کتاب افسانه ی تحریف قرآن نوشته ی فرستاده جعفریان)

حسین بن محمد تقی نوری ملقب به خاتم المحدثیندر دیباچه کتاب فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب می نویسد: «این کتابی است لطیف که در اثبات تحریف قرآن، و فضایح اهل جور و عدوان فراهم آورده ام، و آنرا فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب نام نهادم، و بر سه سرآغاز و دو باب قرار دادم». این کتاب در سال ۱۲۹۸ ه.ق. در ایران چاپ شده است. وی در این کتاب برای اثبات ادعای خود بیش از هزار حدیث داستان می کند.[ ولی پس از او دانشمندان شیعه بارها کتاب او را نقد نموده اند و احادیث نقل شده در آن کتاب را از باب اختلاف قرائت، برداشت یا مجعول دانسته اند.

دیدگاه مورخین غربی

فرانسیس ادوارد پیترز، گذشته نگار و استاد دانشگاه نیویورک، می‌گوید که تلاش‌ها برای بازسازی متن نخستین و دست نخورده قرآن در آکادمیای غربی چیزی که تفاوت برجسته‌ای با متن حال حاضر قرآن داشته باشد را بدست نداده‌است. البته برخی از شیعیان باور داشتند که بخش‌هایی از قرآن که به علی اشاره داشته از قرآن حذف شده ولی بگفته پیترز دلایل آورده شده آنقدر ناتوان و عقیدتی است که بجز عده قلیلی، بقیه قانع شده‌اند که آنچه امروز در دستان ما است چیزی است که از زبان محمد بیرون شده‌استبگفته ویلیام مونتگمری وات و ریچارد بل، اگر هرگونه تغییری از راه افزودن، حذف کردن، و یا تغییر متن اتفاق افتاده بود، کم وبیش با قطعیت کشمکش در میگرفت، ولی رد و نشانی کمی از کشمکش مشاهده می‌کنیم. خیلی از کسان مذهبی تر مسلمان رفتار عثمان را توهین آمیز یافتند و او سرانجام بسیار غیرمحبوب شد، ولی عموماً اتهام تحریف قرآن در لیست اتهامات او قرار نگرفته و هیچگاه نکته اصلی نبوده‌است. البته دیدگاه شیعه وجود داشته که بخش‌هایی از قرآن که به علی و خاندان او اشاره داشته از قرآن حذف شده‌اند. ولی این اتهام به همان اندازه به عثمان وارد شده که به دو جانشین نخست، که قرآن نخستین بار تحت بازبینی آنها فرض شده‌است که جمع شده، نیز وارد شده‌است. بگفته وات و بل، این ادعا بر پایه دلایل اعتقادی بوده و برای مورخین نوین جذابیتی ندارد. بگفته وات و بل، پژوهش های نوین قرآن هیچ انگیزه جدی ای بر وقوع تحریف برجسته در قرآن ارائه نکرده‌است. اگر چه سبک قرآن تغییر می‌کند ولی کم وبیش گمانی از درستی آن باقی نمی‌گذارد. آنچنان همه قرآن بشکل روشنی حالت یکنواختی دارد که شک در برابر نابی آن بسختی می شود پیش بیاید. البته برخی از اسلام شناسان غربی درستی از آیات ویژه مورد شک قرار داده‌اند. برای نمونه سیلوستر دی سکی آیه ۱۴۴ از سوره آل عمران را که گفتگو از زودگذر بودن محمد می‌کند را مشکوک یافته و جهت استدلال به داستان عمر اشاره می‌کند که حاضر نبوده بپذیرد که محمد فوت کرده‌است و ابوبکر او را مورد خطاب قرار می‌دهد. وات و بل به تحلیل این آیه پرداخته و احتمال اینکه ابوبکر این آیه را جعل کرده باشد را رد بسیار غیر محتمل می‌یابند. البته پذیرش کلی اینکه قرآنی که امروزه در دست ماست کلامی است که از زبان محمد بیرون شده به معنی این نیست که بحث‌هایی درباره آیات ویژه در جریان نباشد. ویلیام مونتگمری وات و ریچارد بل می‌گویند که در قرآن گواه دگرگونی های تند ریتم، تکرار واژه های یا عبارات در آیات کنار هم، حضور ناگهانی آیه‌ای که موضوعی متفاوت با آیات اطرافش دارد، برخورد متفاوت با یک موضوع در آیات کنار هم، شکاف‌ها در ساختار گرامری، دگرگونی های ناگهانی در درازای آیات، تغییر ناگهانی سوم شخص به نخست شخص، یا مفرد به جمع، و کنار هم آمدن آیاتی که در ظاهر معنی متفاوتی دارند هستیم. اینها عموماً ویژگی ویژه متن قرآن در نظر گرفته شده‌اند. ولی بل و وات پیشنهاد می‌کنند که می شود انگیزه این اینها تغییر، اصلاح و بازنویسی در متن آن باشد. بگفته وات و بل حتی اگر این دیدگاه نیز پذیرفته نشود، لازم است که توجیهی برای این حالت متن قرآن داده شود

مورخینی هم هستند که دیدگاه‌هایی مخالف باور عموم مورخین دارند. برای نمونه جان وانسبرو بر این باور است که قرآن کنار هم گذاشته شده متون مقدس دیگر، از آن میان متون مقدس مسیحی-یهودی است مایکل کووک و پاتریکا کرون نگاه سنتی در برابر روش گردآوری قرآن را رد کرده و می‌گویند که هیچ گواه نیرومند ای درباره اینکه قرآنی پیش از دهه پایانی سده هفتم میلادی وجود داشته نداریم گرد پوین می‌گوید که قرآن ملغمه‌ای از متونی است که برخی از آنها می شود صد سال پیش از محمد هم وجود داشته‌اند اگر چه گاهی خلاقیت و تازگی برخی از این دیدگاه‌ها ستوده شده ولی درستی این نظریات مورد حمله و یا تمسخر قرار گرفته‌اند: برای نمونه وان اس در رد دیدگاه کووک و کرون می‌گوید که «به رد کردن این دیدگاه احتیاجی نباشد زیرا نویسندگان کوششی مفصل برای اثبات آن نمیکنند. آنجاهایی که برداشت نوینی از حقایق نامی میدهند، برداشت آنها پایانی نیست. ولی آنجایی که آگاهانه حقایق پذیرفته شده را معکوس میکنند، روش آنها فاجعه بار است

قرآن و جهاد

قرآن نبرد و قیام خونین را با حدود و مقتضیاتى مشخص تجویز کرده و حتى سستى از جنگ را در صورت لزوم آن از گناهان و جرائم بزرگ دانسته است: 1. هنگامى که مسلمانان مورد تهاجم دشمن واقع شده و کشورشان در خطر باشد 2. براى دفع مخاطرات  و فتنه و آشوب دشمن که به مراتب از خونریزى بدتر و زیان بخش‏تر است  3. به منظور حفظ نوامیس و زنان و اطفال مسلمان که مورد شکنجه و فشار و تعدى دشمن واقع شده‏اند 4. در موردى که دشمن معاهده‏اى را که با مسلمانان بسته، نقض کند و اضافه بر پیمان‏شکنى، مشغول گمراه کردن و منحرف ساختن مؤمنین گشته و در دیانت طعن و لطمه وارد آورد  با تمامى این شرائط و حدود، لشگر اسلام پس از هر پیروزى مأمور به ملاطفت و مهربانى با دشمن است و باید صدمه و فشاری که از آنان دیده را در بوته فراموشى نهاده و همچون برادران و دوستان صمیمى با ایشان رفتار کند  و با کمال رأفت، محبت، منطق قوى و کردار پسندیده آنان را به آیین حق دعوت کنند. وجه مشترک جنگ‌هاى اسلام، قیام در راه خدا، تحکیم و اجرای قانون حق و عدالت و برافکندن آشوب و فساد و هرج و مرج است . رویه لشگر اسلام نیز رویه‌ای مشفقانه دارند

مبارزه‌طلبی

مسلمانان بر این باورند که قرآن معجزه پیامبر و اثبات کننده درستی ادعای پیامبری اوست. قرآن در آیاتی منکران وحیانی بودن را به مبارزه طلبیده‌است. ازجمله در آیه ۲۳ سوره بقره می‌گوید «و اگر در آنچه بر بنده خویش فرو فرستاده‌ایم شک دارید، اگر راست می‌گویید سوره‌ای همانند آن بیاورید و از یاورانتان در برابر خداوند یاری بخواهید.» در آیات انبوهی از قرآن از منکران وحیانی این کتاب خواسته شده‌است، که اگر می‌توانند همانند آن را بیاورند. البته در آیه‌ای درخواست شده که کتابی همانند آن بیاورند. در آیه دیگر ده سوره ذکر شده و در آیه بالا یک سوره نیز در اثبات مدعای آدمین بودن قرآن کافی دانسته شده‌است. از موارد دیگر مبارزه‌طلبی قرآن ادعای هماهنگی و نبود تناقض در متن آن است. «چرا در قرآن تدبر نمی‌کنند؟ که اگر از غیر خدا بود، اختلاف‌های فراوانی در آن می‌یافتند» گفتنی است که چنین ادعا می‌شود که قرآن در فصاحت و شیوایی در زبان عربی بی همتا است و در کتابهای واژه عرب، در بسیاری موارد استشهاد به آیات قرآن می‌شود. برای نمونه فرهنگ واژه المنجد تالیف لویس معلوف که با اینکه خود لویس معلوف مسیحی بوده و مسلمان نبوده است ولی از آیات قرآن به نام استشهاد به سخن عرب فصیح بهره گیری نموده است. و همچنین برخی از نویسندگان نامی مصر به این فصاحت و شیوایی اعتراف دارند.

مسیلمه، نخستین کسى بود که به فکر مبارزه با قرآن افتاد و آیاتی شبیه قرآن ‌سرود: «الفیل و ما الفیل، له خرطوم طویل، و له ذنب وبیل» یعنی «چه مى دانید فیل چیست؟ براى او خرطوم دراز و دم کوتاهى است».

محتوای آیات اولیه قرآن

صفحه‌ای از قرآن از آن سده هشتم هجری خورشیدی در افغانستان که در آن زمان بخشی از ایران به حساب می‌آمد.

بر پایه قرآن، هشدار دادن به ناباوران (کفار) از عذابی که در روز رستاخیز انتظار آن‌ها را می‌کشد، یکی از نقش‌های اصلی محمد می‌باشدگاهی قرآن، صراحتاً به روز رستاخیز اشاره نمی‌کند ولی نمونه هایی از داستان قوم‌های محو و نابود شده آورده و همعصران محمد را از عذاب‌های همانند برحذر می‌دارد. (آیه ۴۱:۱۳ تا ۴۱:۱۶).[ محمد نه تنها به کسانی که وحی خدا را انکار می‌کنند هشدار می‌دهد، بلکه وعده‌های نیکویی به کسانی که از اهریمن دوری می‌ورزند، به سخن خدا گوش فراداده و از خدا فرمانبرداری می‌کنند، می‌دهد ماموریت محمد هم‌چنین دربرگیرنده تبلیغ یکتاپرستی می‌باشد: قرآن از محمد می‌خواهد که به اظهار و تمجید نام پروردگارش بپردازد و به او دستور می‌دهد که از پرستش بتها و یا نسبت دادن الوهیت به هر چیزی بجز خدا دوری بورزد

موضوع آیات نخستین قرآن وظیفه انسان در برابر آفریننده خویش، رستاخیز مردگان، داوری پایانی خدا به همراه توصیف روشن عذاب‌های دوزخ و لذات و نعمات بهشت، و نشانه‌های خدا در همگی عرصه‌های زندگی انسان می‌باشد. تکالیف مذهبی که در این زمان از باورمندان خواسته شده بود اندک بودند: باور به خدا، درخواست برای بخشش گناهان، خواندن نمازهای مکرر، کمک به دیگران به‌ویژه نیازمندان، رد کردن تقلب و دوستی مال جهان (که در زندگی بازرگانی مکه، امری پراهمیت به شمار می‌رفت)، عفت و پاکدامنی و زنده به گور نکردن فرزندان دختر آیات نخستین قرآن با پافشاری روی جنبه‌های اخلاقی آغاز و سپس به گونه فزآینده‌ای به انتقاد از خدایان مکه و بت پرستی پرداخت

 

 

 

 

شناخت شیعه بخش اول

 

 

 

 

شیعه در لغت بر دو معنا اطلاق می‌شود، یکی توافق و هماهنگی دو یا چند نفر بر مطلبی، و دیگری، پیروی کردن فردی یا گروهی، از فرد یا گروهی دیگر. در زبان عربی در اصل به معنای یک، دو یا گروهی از پیروان است. در قرآن این لفظ چندین بار به این معنا به کار رفته‌است. برای نمونه در آیه ۱۵ سوره قصص درباره یکی از پیروان موسی از عنوان شیعه موسی و در جای دیگر از ابراهیم به عنوان شیعه نوح یاد می‌کند در تاریخ اسلام لفظ شیعه، به معنای اصلی و لغوی‌اش برای پیروان افراد مختلفی به کار می‌رفت. برای مثال، گاهی از شیعه علی بن ابی‌طالب و گاهی از شیعه معاویه بن ابی‌سفیان نام برده شده. اما این لفظ به تدریج معنای اصطلاحی پیدا کرد و تنها بر پیروان علی که به امامت او معتقدند اطلاق می‌شود و با تعالیم جعفر بن محمد به صورت یک مذهب مستقل درآمد.

«شیعه» در اصطلاح به آن عده از مسلمانان گفته می‌شود که به خلافت و امامت بلافصل علی معتقدند، و بر این عقیده‌اند که امام و جانشین پیامبر اسلام از طریق نصّ شرعی تعیین می‌شود، و امامت علی و دیگر امامان شیعه نیز از طریق نص شرعی ثابت شده‌است 

 

باورهای سازمان‌یافته و کلامی شیعه امروز بر این است که تبیین و تفسیر امر دین پس از پیامبر و اداره امور مسلمانان بر عهده اشخاصی است، که از سوی خدا معین شده و دارای ویژگیهایی همچون عصمت و عدالت هستند، این افراد امام نامیده می‌شوند. نخستین امام شیعیان علی است. بر پایه باور شیعه،

اصول دین شیعیان پنجگانه‌است و علاوه بر سه اصل دین توحید، نبوت و معاد به دو اصل دیگر یعنی عدل و امامت نیز باور دارند. اصل عدل بین شیعیان و معتزله تا حدی مشترک است و اصل امامت ویژه این مذهب‌است. شیعیان همچنین مانند بسیاری دیگر از فرق اسلامی بر معاد جسمانی بسیار تاکید دارند وگرچه برخی شبهه‌ها و احتمالات درباره روحانی بودن معاد مطرح شده‌است،اما همواره از طرف علمای شیعه و سنی از جمله شیخ طوسی، خواجه نصیرالدین طوسی و امام محمد غزالی جواب داده شده و بر جسمانی بودن معاد تاکید شده‌است، تا آنجا که ابن سینا با آنکه معاد را در دوصورت جسمانی و روحانی قابل تصور می‌داند، اما می‌گوید: ... معادی که در شرع نقل شده‌است، راهی برای اثبات آن جز از طریق شرع و تصدیق إخبار پیامبر نیست. وآن معادیست که برای بدن است...اگرچه قرنها پس از وی، صدرالمتالهین شیرازی به اثبات آن فائق آمد و در واقع اینکه، این ضرورت در دین، اعتقاد به معاد جسمانی است نه معاد مادّی وطبیعی

همچنین شیعیان قرآن را کتابی محفوظ می‌دانند و همه آنها مدعی پیروی از قرآن و سنت محمد هستند و بخاطر پیروی از سنت پیامبر اسلام و دستور خداوند- شیعه تعیین جانشین پیامبر را تنها ویژه خدا و پیامبر می‌داند.

باور به ظهور یا بازگشت منجی (نجات دهنده) و موعود در اکثر فرق اسلامی و همچنین دیگر ادیان روشن و غیرقابل کتمان است، آنچنانکه یهودیان چشم به راه پادشاه بنی‌اسرائیل‌اند و مسیحیان به بازگشت عیسی باور دارند، در باورهای زرتشتیان، بودیسم و برخی دیگر ادیان نیز می‌توان گونه‌های مشابه این باور را یافت، در فرق اسلامی، مخصوصا فرق شیعه، در قرون پس از اسلام، این باور بسیار رایج و مشهود بوده‌است. کیسانیه قائم را محمد حنفیه فرزند دیگر علی بن ابیطالب می‌دانند، اسماعیلیه نیز قائم را اسماعیل فرزند ارشد جعفر بن محمد صادق می‌دانند. اما باور شیعیان اثنی عشری، این است که منجی آخرالزمان از آل محمد است و او را قائم آل محمد یا مهدی می‌نامند و معتقدند او آخرین و امام دوازدهم شیعیان، حجت بن حسن عسکری است.

اعتقاد به رجعت به معنای زنده شدن بعضی از مردگان در این دنیا و در هنگام ظهور مهدی، از دیگر باورهای شیعه‌است، برخی از علمای شیعه، رجعت را از ضروریات شیعه نمی‌دانند، اما هیچیک بدلیل ادله عقلی و نقلی و قرآنی آن را انکار نمی‌کنند اگرچه برخی ادیان و حتی فرق اسلامی به گونه‌هایی از بازگشت به زندگی پس از مرگ در اشکال مختلفی چون بازگشت روح در بدنی دیگر یا به تناسخ یا بشکل حلول باور دارند، اما دیدگاه بخصوص شیعه در رجعت، یکی از بزرگ‌ترین تفاوت‌های شیعه با دیگران است، بدین معنی که شیعیان نه تنها به معاد جسمانی باوری عمیق دارند، بلکه معتقدند که در آخر زمان و پس از ظهور قائم آل محمد،

برخی از انبیاء مانند عیسی مسیح و اولیاء خدا مانند مالک اشتر و برخی از امامان شیعیان و همچنین برخی از اشقیاء و بدکاران دورانهای بشری رجعت نموده، به دنیا باز می‌گردند. بدین ترتیب در آخرالزمان، نیکوکاران بر دنیا حکمرانی نموده و بدکاران به مجازات خواهند رسید. 

امامت [شیعه معتقد است قرآن و سنت پیامبر اسلام برای ایمان حقیقی لازم ولی ناکافی است. یک مسلمان برای شناخت وظیفه خود و سلوک به سوی خدا در هر زمان نیازمند پیشوایی است، که راه شناس و درستکار باشد و او را به سوی خدا راهنمایی کند؛ در غیر این صورت هر کس بر اساس تشخیص شخصی‌اش امر دین را تفسیر می‌کند و گمراه می‌گردد. این پیشوا حجتی است که توسط خدا انتخاب و توسط پیامبر و امامان پیشین به مسلمانان معرفی می‌گردد. بنابراین امامت مفهومی بسیار بنیادی است و امام ویژگیها و مسئولیت‌های متعددی از جمله تبیین و تفسیر دین و هدایت مردم دارد. خلافت پایین مرتبه‌ترین سطح وظایف امام است و تنها وقتی امام به خلافت دست می‌یابد که مسلمانان او را بخواهند و یاری نمایند. چنانکه علی در زمان خلافت می‌گوید:

«اگر نبود حضور حاضران و اقامه حجت به واسطه یاران و اگر نبود عهدی که خدا از آگاهان گرفته‌است تا بر ستمگری ظالم و ستم بر مظلوم آرام نگیرند، افسار شتر خلافت را وا می‌نهادم.(خلافت را نمی‌پذیرفتم.)»

البته یکی ازمنابع فقهی شیعه اجماع است درصورتی که کاشف از رای معصوم باشد وروایات ائمه وپیامبر سنت نامیده می‌شوند.

حکومت اسلامی [

از نظر شیعه، حکومت تنها از آن خدا است و هر حاکمی که از جانب خداوند حکم نکند و فرمانش حق نباشد( غیر معصوم باشد)، لزوما به باطل حکم کرده و طاغوت می باشد. (چرا که بعد از حق چیزی جز باطل نیست  و دروغ زن به خدا و پیامبر او و غاصب ولایت آنها خواهد بود و مخالفت با آن واجب است، مگر از باب تقیه. بنابراین، شیعیان معتقدند که خداوند امامانی را از جانب خود تعیین و مشخص نموده است و تنها آنان شایستگی تشکیل حکومت و قرار گرفتن در رأس آن را دارا می باشند و اطاعت از هر حاکمی غیر از ایشان، شرک تلقی شده و موجب جاودانگی در آتش خواهد شد.

نظریه ی ولایت فقیه که توسط برخی شیعیان مطرح شده است نیز تنها ناظر به زمان غیبت بوده و تحت عنوان «اضطرار» پذیرفته می شود.

در نگاه شیعیان خداوند در تمامی زمانها یک نفر را به عنوان امام و سرپرست الهی قرار داده است و زمین هرگز از «حجت» خالی نیست اما این راهبران الهی، همانگونه که در بالا گفته شد، تنها زمانی دست به تشکیل حکومت می زنند که اقبال و خواست عمومی برای این امر وجود داشته باشد. شیعیان علت عدم ظهور و تشکیل حکومت آخرین امامشان -که وی را منجی می خوانند- را نیز عدم خواست واقعی مردم برای تشکیل حکومت الهی می دانند.  

عصمت

نوشتار اصلی: عصمت

واژه «عصمت» در لغت عربی به معنای نگاه داشتن، حفاظت و ممانعت است. اما این کلمه در اصطلاح علم کلام، به معنای مصونیت از گناه یا لغزش برای برخی از انسان‌ها مانند پیامبران و امامان آمده‌است.

دانشمندان علم کلام اسلامی مانند خواجه نصیر الدین طوسی در کتاب تجرید الاعتقاد و علامه حلی در شرح تجرید، به این نکته اشاره کرده‌اند که بحث عصمت در سه سطح مطرح می‌گردد:

سطح اول: عصمت به معنای باز دارندگی از اشتباه در ابلاغ رسالت. در این زمینه دانشمندان علم کلام اعم از اهل تشیع و اهل تسنن، عصمت به معنای یادشده را در مورد پیامبر اسلام تایید می‌کنند. زیرا آیه سوم از سوره نجم با صراحت این امر را بیان کرده‌است که هرگز پیامبر از روی هوا و هوس سخن نمی‌گوید و سخن او چیزی جز وحی الهی نیست

سطح دوم: عصمت به معنای باز دارندگی از گناه و معصیت. در این زمینه عموم علمای علم کلام شیعه، معتقد به عصمت پیامبران و امامان و فاطمه زهرا هستند.

سطح سوم: عصمت به معنای باز دارندگی از هرگونه لغزش و اشتباه. در این زمینه میان دانشمندان علم کلام شیعه اتفاق نظر نیست، اما از نظر اکثریت آنان، پیامبر اسلام، دخترش فاطمه زهرا و ائمه شیعیان در مرتبه‌ای قرار دارند که از هر گونه خطا و اشتباه مبرا می‌باشند. از این رو به آنان معصوم گفته می‌شود. در مقابل اکثریت یادشده، برخی از دانشمندان شیعه مانند شیخ صدوق در مبحث "سهو النبی"، صدور لغزش‌های کوچک در قضایای شخصی و غیر مبحث ابلاغ و حی و رسالت را محال نمی شمارند 

زیر شاخه‌های شیعه

دین اسلام در اصل دارای یک مذهب و یک مرام بوده‌است. اما این دین به مرور زمان به زیر شاخه‌های بسیار دسته‌بندی گردید. شیعیان نیز از سده دوم هجری به بعد به چندین زیرگروه منشعب شده‌اند. امروز بیشتر شیعیان را «شیعیان دوازده امامی (اثناعشری)» تشکیل می‌دهند. مهم‌ترین مذاهب دیگری که از شیعه منشعب شده‌اند، عبارت‌اند از اسماعیلیان، زیدیه، کیسانیه، واقفیه و فطحیه. تمام این مذاهب علی رغم تفاوتهای آشکار اعتقادی و فقهی در مسأله ضرورت «امامت» اشتراک نظر دارند. البته تفسیر هر یک از امام و مصداق آن منحصربفرد است.

مفاتیح‌العلوم شیعیان را به پنج زیرگروه بخش می‌کند، زیدیه (پیروان زید بن علیکیسانیه (پیروان کیسان غلام علی بن ابیطالب)، عباسیه (منسوب به آل عباس بن عبدالمطلبغالیه، و امامیه[. وی امامیه را به ۷ تیره تقسیم می‌کند، ناؤوسیه (منسوب به عبدالله بن ناؤوسمفضلیه (منسوب به مفضل بن عمرقطعیه (که وفات موسی بن جعفر را تأیید کرده‌اند)، شمطیه (منسوب به یحیی بن اشمطواقفیه (که در امامت موسی بن جعفر متوقف شده‌اند و وی را زنده می‌دانند)، ممطوره، و احمدیه (منسوب به احمد بن موسی بن جعفر که وی را امام هشتم خود می‌دانند). در کتاب فرهنگ فرق اسلامی از دکتر محمدچواد مشکور زیرشاخه‌های بیشتری برای شیعه ذکر شده است.

خاستگاه [ویرایش]

همه شیعیان معتقد به انتخاب امامت توسط خدا و ابلاغ آن توسط پیامبر هستند و بنابراین بر اساس حدیث غدیر (و آیاتی چون آیه ولایت و آیه تطهیر و احادیث متواتر دیگر، همچون حدیث منزلت و حدیث ثقلین علی را امام بر حق می‌دانند، اما اهل سنت به شورا اعتقاد دارند، که هیچ سندی از طرف پیامبر در مورد انتخاب وصی بعد از او به وسیله شورا در دست نیست.

شیعیان بر این باورند که محمد در زمان حیاتش، جانشین پس از خود را تعیین کرد و پسر عمو و دامادش علی بن ابیطالب را به عنوان وصی و خلیفه پس از خود اعلام نمود. شیعیان بر این باورند که اساس و خاستگاه شیعه، دفاع از اسلام و ولایت و عدل[] است.

همچنین شیعیان در اثبات حقانیت خود به روایاتی از پیامبر اسلام در منابع اهل سنت استناد می‌کنند، که در آنها به «شیعه علی» اشاره شده‌است. از جمله سیوطی سنی مذهب روایت می‌کند زمانی پیامبر رو به علی کرد و گفت: «سوگند به آن که جانم به دست اوست این شخص - علی - و کسانی که شیعه و پیرو اویند در قیامت رستگارند.»  علامه امینی از علمای شیعه‌است که از محبوبیت خاصی در میان شیعیان برخوردار است. وی تمامی روایات درباره واقعه غدیر را از کتب اهل سنت جمع‌آوری نموده و در چهل مجلد الغدیر منتشر نمود.

برخی، تشیع را به فردی بنام عبدالله بن سبا نسبت می‌دهند. اگرچه برخی از تواریخ و «کتب ملل و نحل»، وی را از غالیان شیعه و موسس فرقه سبائیه می‌دانند که قائل به الوهیت علی بوده‌است و بهمین دلیل مورد لعن و تکفیر علی بن ابیطالب واقع شده‌است و حتی برخی اخباری نقل می‌کنند که وی و پیروانش، بدستور علی در آتش سوزانده شده‌اند. مرتضی عسکری در کتاب خود و همچنین برخی از خاورشناسان و حتی علمای سنی در قرون اخیر، عبدالله بن سبا فردی خیالی و ساخته و پرداخته مخالفان شیعه می‌دانند

برخی از اهل سنت، نظیر شیخ شلتوت، مفتی اعظم الازهر معتقدند که تقلید از فقه مذهب جعفری، نظیر مذاهب چهارگانه اهل سنت معتبر است 

امامان شیعیان دوازده امامی

اکثریت شیعه، را شیعه امامیه یا اثنا عشریه (دوازده امامی) تشکیل می‌دهد، از آنجا که آنان جانشینان پیامبر اسلام را ۱۲ نفر می‌دانند، اثنا عشریه (دوازده امامی) نامیده شده‌اند.

نام و خصوصیات امامان دوازدهگانه در احادیثی که از پیامبر اسلام روایت شده، بیان گردیده‌است. آنان عبارتند از:

1.     امام علی بن ابی طالب

2.     امام حسن بن علی

3.     امام حسین بن علی

4.     امام علی بن الحسین (سجاد/زین العابدین)

5.     امام محمد بن علی (باقر)

6.     امام جعفر بن محمد (صادق)

7.     امام موسی بن جعفر (کاظم)

8.     امام علی بن موسی (رضا)

9.     امام محمد بن علی (تقی)

10. امام علی بن محمد (نقی)

11. امام حسن بن علی (عسکری)

12. امام حجت بن الحسن (مهدی)

فقه

نوشتار اصلی: فقه امامیه

مذهب فقهی شیعیان دوازده‌امامی به فقه امامیه مشهور است.

علایم ظاهری شیعیان

در روایتی که از حسن عسکری نقل شده‌است،  ۵ چیز علامت مومن است: #۵۱ رکعت نماز گزاردن (۱۷ رکعت فریضه و ۳۴ رکعت نافله در شبانه‌روز).

1.     انگشتر در دست راست کردن.

2.     اظهار(با صدای بلند خواندن) بسم الله الرحمن الرحیم در نماز(ابتدای حمد و سوره نمازهای یومیه)

3.     زیارت امام حسین در روز اربعین

4.     پیشانی را در سجده بر خاک گزاردن.

شیعیان این علامات را مخصوص خود می‌دانند. چه آنکه اهل سنت انگشتر در دست چپ و «بسم‌الله» را در نماز آهسته میخوانند و در سجده نیز پیشانی بر سجده‌گاه خود میگذارند.

شیعیان همچنین در نحوه وضوگرفتن با اهل سنت تفاوت دارند. همچنین در بعضی از آداب نماز که بعضی از آنها از ارکان نماز محسوب می‌شوند. از آن جمله، شیعیان با دست باز نماز می‌گزارند. همچنین است در قیام بعد از رکوع[]و نحوه سلام دادن در آخر نماز.

از دیگر آثار ظاهری شیعیان شهادت به ولایت علی بن ابیطالب در اذان است. این عبارت اگرچه در قرون ابتدایی اسلام توسط مفوضه و به منظور تظاهر به تشیع استفاده می شده  اما بعدها، با استفاده شیعیان از آن، بعنوان سنت و شعار اصلی شیعیان بشمار می‌آید. البته شهادت به علی بن ابیطالب در اذان به عنوان استحباب و تبرک گفته می‌شود و جزو اجرای اصلی اذان نیست.

جغرافیای تشیع

میزان نسبی پراکندگی مسلمانان شیعه و سنی در سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا. سبز پررنگ نشانگر شیعیان است.

نقشه پراکندگی مذاهب اسلامی.

شیعیان حدود ۱۶٪ تا ۳۰٪ از کل جمعیت مسلمانان را تشکیل می‌دهند بیشتر شیعیان دوازده‌امامی در هند, ایران، عراق، آذربایجان، لبنان، افغانستان، پاکستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس مانند یمن و بحرین زندگی می‌کنند. بر اساس آمار سیا ورلد فکت‌بوک ۸۹ درصد مردم ایران[۵۸]، ۶۰ تا ۶۵ درصد مردم عراقو ۳۰ درصد مردم کویت[۶۰] و 20 تا ۳۰ درصد مردم افغانستان[۶۱و ۱۶ درصد مردم امارات متحده عربی[ شیعه دوازده‌امامی هستند. از شیعیان لبنان، آذربایجان، عربستان سعودی، بحرین و قطر آمار دقیقی در دست نیست. همچنین بنابر آمار ۲۰٪ مردم پاکستانشیعه هستند که بخشی از آنها بخصوص در کشمیر، اسماعیلی هستند. شیعیان یمن، عمدتاً از زیدیه هستند، اما از آنان نیز آمار دقیقی در دست نیست. همچنین بخشی از مردم ترکیه و سوریه نیز علوی هستند.

 

 

 منبع : http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87