5. قرائت سوره سجده دار در نماز
از دیگر اختلافات میان شیعه و سنی در مسئله نماز، جواز یا عدم جواز قرائت سور عزائم در نماز است.
شیعیان بر این باور هستند که خواندن سوره سجده دار، موجب بطلان نماز است، چرا که خواندن چنین سوره ای، لزوم سجده رفتن هنگام نماز را در پی دارد که کاری اضافه بوده و موجب بطلان نماز است و اگر به سجده نرویم، مرتکب کار حرامی شده ایم.
در این باره زراره از امام صادق علیه السلام، این روایت را نقل کرده است:
«لاتقرأ فی المکتوبة بشیء من العزائم فانّ السجود زیادة فی المکتوبة»
«در نماز چیزی از سوره های سجده دار را نخوان؛ چرا که سجده {ناشی از قرائت سوره سجده دار} امری زائد در نماز است.»
امّا اهل سنت خواندن سورههای سجده دار را در نماز جایز می دانند. در این باره آنها به سیره خلفا عمر بن خطاب و عثمان و نیز سیره صحابه همچون ابوهریره تمسک میکنند که در نمازهای خود، سوره سجده دار را خوانده و در همان حال سجده کردند.
یکی از واجبات مورد پذیرش تمام مسلمانان، خواندن نماز بر جنازه میت است. افزون بر آن، فقهای شیعه سنی هر دو بر وجوب کفایی نماز میت تأکید کرده اند. آنچه که مورد اختلاف قرار گرفته است، تعداد تکبیرات نماز میت است.
فقهای شیعه بر این باور هستند که پنج تکبیر در نماز میت باید گفته شود.[در این باره مرحوم کلینی و شیخ طوسی روایات فراوانی را از پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه اطهار علیهم السلام نقل کردهاند. از جمله اینکه امام صادق علیه السلام، از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است که فرمودند:
«ان الله تبارک و تعالی فرض الصلاة خمسا و جعل للمیت من کل صلاة تکبیرة»]
«خداوند تبارک و تعالی پنج نماز را واجب کرد و برای میت از هر نماز یک تکبیر قرار داد»
همچنین امام باقر علیه السلام می فرمایند:
«ان رسول الله(ص) صلی علی ابنه ابراهیم و کبر خمسا»
«پیامبر اکرم(ص) بر پسرش ابراهیم نماز خواند و چهار تکبیر گفت.»
در مقابل فقهای اهل سنت بر خلاف شیعه، تنها چهار تکبیر را در نماز میت واجب می دانند. در این باره شافعی پس از بیان روایتی از ابوهریره، فتوا به لزوم چهار تکبیر در نماز داده است.[ همچنین محیی الدین النووی در کتاب المجموع، عمل عمر بن خطاب، عبدالله بن عمر و زید بن ثابت را خواندن چهار تکبیر در نماز میت دانسته است. همو از زید بن ارقم و ابن مسعود قول به وجوب گفتن پنج تکبیر را نقل کرده در حالی که از ابن عباس و انس بن مالک نظریه وجوب سه تکبیر را نقل می کند.
در همین راستا، بخاری در کتاب خود بابی را با عنوان «باب التکبیر علی الجنازة اربعا» مطرح کرده و روایاتی را نقل کرده که سیره پیامبر گرامی اسلام بر خواندن چهار تکبیر در نماز میت بوده است.[از جمله این روایات، روایتی است که ابوهریره نقل می کند. در این روایت آمده است که پیامبر اکرم(ص)، در نماز میت نجاشی، چهار تکبیر را ادا نمود.]
آنچه در مقابل نظریه اهل سنت می توان گفت، اشاره به اختلافات موجود در منابع سنی است که خود آنها نظریه وجوب پنج تکبیر و حتی سه تکبیر را نیز از بزرگانی همچون ابن مسعود و ابن عباس نقل کردهاند.
شیعه و سنی مطابق با آیات قرآن کریم، فتوا به وجوب روزه در ماه مبارک رمضان داده اند. اما آنچه موجب اختلاف در واجب الاهی شده است، مسئله وجوب امساک و یا افطار برای مسافر در ماه مبارک رمضان است.
شیعیان با پیروی از آیات قرآن کریم و روایات رسیده از پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه اطهار علیهم السلام، بر این باور هستند که روزه مسافر باطل می باشد.
شیخ طوسی در این باره می نویسد:
«کل سفر یجب فیه التقصیر فی الصلاة یجب فیه الافطار»
«هر سفری که در آن، قصر نماز واجب باشد، افطار در آن نیز واجب است.»
قرآن کریم راجع به این مسئله می فرماید: «من کان مریضا او علی سفر فعدة من ایام اخر یرید الله بکم الیسر و لایرید بکم العسر»]
در این باره یحیی بن ابی العلاء از امام صادق روایت نقل می کند که فرمودند: «روزهدار مسافر در ماه رمضان مانند مفطر در وطن است. سپس فرمودند که مردی نزد پیامبر اکرم(ص) آمده و گفت: آیا در ماه رمضان هنگام مسافرت، روزه بگیرم؟ حضرت فرمودند: نه. مرد گفت: این کار برای من آسان است. حضرت فرمودند: خداوند با حکم به افطار در ماه رمضان نسبت به مریضان و مسافران امت من، تصدّق کرده است، آیا کسی دوست دارد که وقتی به کسی صدقه ای داد، آن صدقه را پس دهند.»
امّا پیشوایان و فقهای اهل سنّت در این مسئله بر این باور هستند که مسافر در ماه رمضان، می تواند روزه بگیرد و می تواند افطار کند. محیی الدین النووی شافعی، مالک، ابوحنیفه و احمد حنبل و نیز جمهور از صحابه و تابعین را بر این نظر دانسته است.
اهل سنت در این باره به روایاتی از رسول گرامی اسلام(ص) تمسک می کنند. از جمله این روایات، روایتی است که عایشه می گوید: حمزة بن عمرو الاسلمی در سفر حج از پیامبر اکرم(ص)، سوال کرد: «اصوم فی السفر؟ قال: ان شئت فصم و ان شئت فافطر؟»
«آیا در سفر روزه بگیرم؟ فرمود: اگر خواستی روزه بگیر و اگر خواستی افطار کن.»
با مراجعه به منابع روایی اهل سنت روشن می شود که روایات موجود در آن منابع، بر دو دسته است. دسته نخست، دلالت بر جواز روزه در مسافرت دارد و دسته دوم دلالت بر عدم جواز مسافرت در ماه رمضان دارد.
از روایات دسته دوم می توان به این روایات اشاره کرد:
الف. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «لیس من البر الصوم فی السفر»
«روزه در هنگام مسافرت، نیکی نیست.»
ب. در سفر فتح مکه به پیامبر اکرم(ص) خبر دادند که عده ای از مسلمانان روزه گرفته اند. حضرت دو بار فرمودند: «اولئک العصاة اولئک العصاة»[ «آنها گناهکاران هستند».
گفتنی است که در سنن ترمذی این حدیث، صحیح شناخته شده است.]
با توجه به این روایات، دیگر نمی توان به طور قطعی گفت که مسافر می تواند در ماه رمضان روزه بگیرد.
از جمله واجبات مشترک میان مسلمانان، مسئله خمس است. مسلمانان مطابق با آیه کریمه «واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل»[پرداخت خمس را واجب می دانند. اما در اینکه متعلق خمس چه مواردی است، میان شیعیان و اهل سنت اختلاف وجود دارد.
شیعیان بر این باورند که خمس در هفت مورد واجب است که یکی از آنها همان غنیمت حاصل از کسب و کار و تجارت است. شیخ طوسی در این باره می نویسد:
«یجب الخمس فی جمیع ما یستفاد من ارباح التجارات و الغلات و الثمار ... و لم یوافقنا احد من الفقهاء»]
«در تمام آنچه که از سود تجارات و غلات و میوه ها و ... به دست می آید، خمس واجب است و در این مسئله هیچ یک از فقها {ائمه چهارگانه اهل سنت} با ما موافق نیستند.»
در این باره روایات فراوانی از ائمه اطهار علیهم السلام نقل شده است. سماعة می گوید که از امام کاظم علیه السلام راجع به خمس سوال کردم. ایشان فرمودند:
«فی کل ما افاد الناس من قلیل او کثیر»]
«خمس در تمام چیزهایی است که مردم سود برده اند چه کم و چه زیاد»
امّا اهل سنت اگر چه خمس را به عنوان واجب الاهی می پذیرند، اما آن را در موارد معدودی همچون غنائم حرب، معدن و گنج واجب می دانند و هرگز ارباح تجارات را مشمول خمس نمی دانند.
نکته قابل توجه اینکه فقهای اهل سنت، اساسا در کتب فقهی خود، کتاب و باب مستقلی برای مسئله خمس تصنیف نکرده اند و در لابه لای بحث از زکات و یا جهاد از آن نیز بحثی به میان آورده اند. [و حتی شافعی در کتاب خود، الام، با وجود آنکه بر این باور شده است که آل محمد(ص) در زمان آن حضرت، به جای صدقه، خمس دریافت می کرده اند، ولی همو از مسئله خمس به طور مستقل بحث نکرده است.
یکی از واجبات بسیار مهم مسلمانان، حج خانه خداست که بر هر فرد مستطیع واجب است. خداوند متعال نسبت به بپاداشتن فریضه حج تأکید فراوانی داشته است. حج مانند هر فریضه دیگری دارای واجبات و مستحباتی است که از جمله امور مهم در حج، طواف خانه خداست. طواف خود انواع و اقسامی دارد و در این باره میان شیعه و سنی اختلافاتی وجود دارد. عمده اختلاف میان شیعه و سنی راجع به مسئله طواف نساء است.
شیعه بر این باور است که طواف نساء در دو مورد واجب است: اوّل در حج تمتع، پس از پایان اعمال حج و دوّم درعمره مفرده پس از اعمال مفرده.
شیعه معتقد است که حلیت جماع با همسر برای حاجی تنها پس از انجام طواف نساء مشروع و ممکن است.]
مطابق با روایات شیعی، مسئله طواف نساء حتی در حج حضرت آدم علیه السلام[ و حضرت نوح علیه السلام[ نیز وجود داشته است.
امّا در فقه اهل سنت اساسا سخنی از طواف نساء به میان نیامده است و در مقابل از طواف قدوم، طواف افاضه و طواف وداع بحث شده است.
نماز از اصول مورد اشتراک تمام ادیان و مذاهب است و مسلمانان نیز همگی بر وجوب آن اتفاق نظر داشته و انکار آن را موجب خروج از دین می دانند. با وجود این، مسلمانان راجع به جزئیات این اصل مورد اتفاق، در مواردی اختلاف نظر دارند که به برخی از آنها اشاره می شود.
از جمله مستحبات مؤکد در دین مبین اسلام، اذان و اقامه برای نماز است. مسلمانان اعم از شیعه و سنی در این خصوص، اتفاق نظر دارند و آنچه که موجب اختلاف نظر شده است، فصول و اجزاء اذان و اقامه است؛ بدین معنا که آیا گفتن ذکر «حی علی خیر العمل» در اذان و اقامه مشروع است یا نه؟
سید مرتضی علم الهدی در کتاب الانتصار بر این باور است که گفتن ذکر«حی علی خیر العمل» در اذان و اقامه از جمله اختصاصات شیعه امامیه است و دلیل وجوب آن را نیز اجماع علمای شیعه می داند. وی هم چنین بر این باور است که بنابر اظهارات علمای عامه، این ذکر در مقاطعی از عصر پیامبر اکرم(ص) گفته می شد؛ ولی پس از آن، نسخ و رفع شد. سید در مقابل این ادعا مطالبه دلیل کرده است.]
2.
علامه حلی(ره) از اندیشمندان قرن هشتم هجری بر این باور است که علمای شیعه به دلیل
روایات متواتر بر استحباب گفتن ذکر مورد نظر در اذان و اقامه اتفاق نظر دارند.
3. صاحب جواهر(ره) پس از نقل کلام اندیشمندان شیعی راجع به ذکر «حی علی خیر العمل»، چنین می نویسد که بر اساس شهرت فتوایی، اذان هیجده فصل دارد که «حی علی خیر العمل» نیز جزء آن است و از این نظر اذان و اقامه با یکدیگر تفاوتی ندارند.]
امامیه برای اثبات مدعای خود به سیره اصحاب پیامبر اکرم(ص) و نیز روایات رسیده از امامان خود استناد می کنند:
در منابع اهل سنت و نیز شیعه از بزرگانی همچون بلال حبشی، عبدالله بن عمر و سهل بن حنیف روایاتی نقل شده که دلالت بر این معنا دارد که آنان در اذان خود، این لفظ را بیان می کرده اند:
1. عمار و عمر دو پسر حفص از پدران خود نقل کرده اند که بلال حبشی هنگامی که اذان صبح را می گفت، جمله «حی علی خیر العمل» را نیز بیان می کرد.]
2. نافع نقل می کند که عبدالله بن عمر برخی از اوقات هنگامی که «حی علی الفلاح» را می گفت،
پس از آن جمله «حی علی خیر العمل» را بیان می کرد.]
روایات فراوانی از ائمه اطهار علیهم السلام در این باره رسیده است که برخی از آنها عبارتند از :
1. امام علی علیه السلام خطاب به ابن نباح که در اذان خود، حی علی خیر العمل را می گفت، فرمودند: «مرحبا بالقائلین عدلا و بالصلاة مرحبا و اهلا»]
2. ابوبکر حضرمی و کلیب اسدی از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند که در اذان خود جمله «حی علی خیر العمل» را بیان می کرد.]
امّا اهل سنت بر این باور هستند که گفتن ذکر «حی علی خیر العمل» در اذان و اقامه جایز نیست.
ادله اهل سنت بر مدعای خود را می توان اینگونه بیان کرد:
اولا مصادر حدیثی معتبر بر آن تأکید ندارند و سنن و بیهقی و مانند آن از منابع دست دوم هستند؛
ثانیا راویان احادیث مورد ادعای شیعه از ضعفا هستند، از این رو روایات آنها نیز از اعتبار ساقط است؛
ثالثا آنچه نزد ما معتبر است عمل و گفتار خود پیامبر اکرم(ص) است و عمل برخی صحابه ملاک و حجت برای عمل نیست.]
برخی محققان در پاسخ به این ادله چنین گفته اند:
1. نسبت به دلیل اول می توان گفت که عدم ذکر روایات مورد نظر در صحیحین دلیل بر عدم صحت آنها نیست، زیرا خیلی از احادیث مورد قبول شما در صحیحین نیست؛
2. نسبت به دلیل دوم می توان گفت که اولا دلیل ضعف راویان از نظر شما، مذهب آنهاست و چنین امری، مورد قبول عقلاء نیست؛
ثانیا بر فرض ضعف راویان، باز هم کثرت روایات اجازه ترک آنها را نمی دهد.
3. نسبت به دلیل سوم می توان گفت که اگر چه شیعیان توجه چندانی به عمل صحابه ندارند؛ اما اهل سنت عنایت ویژه ای به عمل صحابه داده و آن را حجت می دانند.]
آیا می توان بین دو نماز ظهر و عصر و نیز مغرب و عشاء فاصله انداخت؟ راجع به این سؤال شیعیان و اهل سنت هر کدام دیدگاهی متفاوت دارند.
شیعه معتقد است که انجام هر نماز در وقت خود از فضیلتی ویژه برخوردار است از این رو تفریق دو نماز به حکم اولی، افضل است، اما به جهت عسر و حرج و دشواری در تفریق خصوصا در نماز جماعت، ائمه معصومین حکم به جواز جمع بین دو نماز کرده اند. این حکم با توجه به اینکه مجموعه شریعت با توجه به توانایی مردم در نظر گرفته شده و راحتی و آسانی را نیز مورد توجه قرار داده است، بیشتر مورد پذیرش قرار می گیرد. بنابراین اگر چه استحباب تفریق میان دو نماز امری مورد انکار شیعه نیست، اما جمع میان آن دو نیز مورد تأکید و قبول آنهاست. در این باره می توان به روایت عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام اشاره کرد که فرمودند پیامبر اکرم(ص) در هنگام سفر به دلیل عجله، بین دو نماز ظهر و عصر و نیز مغرب و عشاء جمع کردند. آن گاه امام صادق علیه السلام فرمودند: تفریق میان آن دو افضل است.[
افزون بر آن، در منابع اهل سنت روایاتی وجود دارد که نشان از جمع کردن میان دو نماز در حالت بدون عذر نیز می باشد.]
امّا مراجعه به متون فقهی اهل سنت روشن می سازد که ایشان نظریه واحدی را ارائه نکرده اند؛ چرا که سرخسی از فقهای حنفی مذهب در کتاب عظیم خود به نام المبسوط، جمع میان دو نماز را جز در دو مکان عرفه و مزدلفه جایز نمی داند. همو شافعی را کسی می داند که جمع میان آنها را در حالت سفر و باران جایز می داند[ و مالک را نیز کسی می داند که افزون بر آن، در حالت بیماری نیز جمع میان دو نماز را جایز دانسته است، حال آنکه به نقل او احمد حنبل جمع میان دو نماز را
در
حالت غیر سفر نیز جایز دانسته است.
با توجه به آنچه که گذشت می توان مدعی شد که اغلب فقهای اهل سنت، جمع میان دو نماز را جز در حالت های خاص جایز نمی دانند.
ادله اهل سنت بر این مدعا را می توان اینگونه تبیین کرد:
اولاً آیه کریمه «حافظوا على الصلوات والصلاة الوسطى» دلالت بر این دارد که نماز را باید در وقت مخصوص به خود خواند؛]
ثانیاً آیه کریمه «ان الصلاة کانت على المؤمنین کتابا موقوتا» اشاره به این معنا دارد که نماز باید در وقت خود خوانده شود؛
ثالثاً از ابن عباس نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«هر کس بدون عذر بیان دو نماز جمع کند، بابی از ابواب گناهان بزرگ را به روی خود باز کرده است.»]
رابعا
بیهقی نقل کرده است عمر به ابوموسی اشعری نوشته است که جمع میان دو نماز از گناهان
بزرگ است مگر در صورت عذر»
قبل از پاسخ به این دلایل باید توجه داشت که وجود این همه اختلاف در میان مسلمانان و حتی اهل سنت ریشه در اختلاف عمیق در اصل امامت و توحید تشریعی دارد و اگر در آن اصل، وفاق حاصل می شد، این اختلافات بروز پیدا نمی کرد. با وجود این در پاسخ به دو دلیل اول باید گفت که این دو آیه تنها اهمیت به نماز و توجه ویژه به وقت نماز را مورد تأکید قرار داده است، و این مطلب منافاتی با رخصت و جواز در جمع میان دو نماز ندارد، چنانکه جمع میان دو نماز در سیره
رسول گرامی اسلام نیز به چشم می خورد؛
اما روایات نقل شده از سوی اهل سنت، در صورت پذیرش آنها، می توان در پاسخ آنها گفت که این احادیث با احادیث فراوان نقل شده از سوی پیامبر اکرم(ص) که در منابع اهل سنت منافات دارد، چرا که ابن عباس نقل کرده است پیامبر اکرم(ص) بدون عذر و باران نیز میان دو نماز جمع
کرده
است.
همچنین
همو نقل کرده است که همراه با پیامبر اکرم(ص) میان دو نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء
جمع کرده است.
این روایات چنان محکم هستند که مفسر بزرگ اهل سنت یعنی آلوسی اذعان کرده است که جواز
جمع بین صلاتین مطلبی است که روایات صحیحه آن را تأئید می کند.]
از جمله اختلافات مطرح میان شیعه و سنی، اختلاف راجع به این مسئله است که آیا بسمله جزء هر سوره است که در این صورت خواندن آن در نماز به همراه سوره، واجب است و یا اینکه جزء سوره نیست که در این صورت خواندن آن در نماز همراه با سوره لازم نخواهد بود.
ائمه شیعه و به پیروی از آنها علمای شیعه همه متفق هستند که به غیر از سوره توبه، بسمله جزء سوره بوده و در نتیجه خواندن آن با سوره در نماز واجب است و چنانکه در نماز همراه با سوره خوانده نشود، آن نماز محکوم. به بطلان خواهد بود.]
در این باره می توان افزون بر استناد به سیره مسلمانان[و نیز مراجعه به مصحف های صحابه و تابعین، به روایات فراوانی که از طریق شیعه و سنی رسیده است، تمسک کرد:
الف. معاویه بن عمار می گوید به امام صادق علیه السلام گفتم: هنگامی که آماده نماز شدم، هنگام قرائت سوره حمد، بسم الله الرحمن الرحیم را نیز بگویم؟ فرمود: بله. سوال کردم: هنگامی که سوره را خواندم، بسمله را همراه با سوره نیز بخوانم؟ فرمود: بله.]
ب. ابن
قدامه در کتاب خود از ام سلمه روایت نقل کرده است که رسول خدا(ص) در نماز خود
بسم الله الرحمن الرحیم را ابراز کرد.
این در حالی است که پیشوایان و فقهای اهل
سنت در این باره اتفاق نظر ندارند، شافعی صراحتا قول به جزئیت بسمله برای سوره
حمدرا صحیح دانسته است، اما همو قول به جزئیت بسمله برای سایر سوره ها را پنداری
باطل می داند.ابن قدامه حنبلی مذهب نیز با اینکه قول به جزئیت بسمله در تمام سوره ها را نظر اکثر
علما دانسته است، اما مالک را مخالف با این نظر حتی برای سوره حمد قلمداد کرده
است
ممکن است مخالفان نظریه شیعه در توجیه نظریه خود، به دو روایت زیر تمسک کنند:
الف. قتاده از انس بن مالک نقل کرده است که پیامبر اکرم(ص)، ابوبکر، عمر و عثمان قرائت حمد در نماز را با آیه «الحمدالله رب العالمین» آغاز می کردند؛
ب.
عبدالله بن مغفل می گوید که هنگام نماز پدرم شنید که من «بسم الله الرحمن الرحیم»
را به زبان آوردم. وی مرا از این کار نهی کرده و گفت که من با پیامبر اکرم(ص)،
ابوبکر، عمر و عثمان نماز خوانده و هیچکدام قرائت را با بسمله شروع
نکردند.
شافعی که از مخالفان روایت نخست بوده است، در پاسخ به روایت مزبور می گوید که منظور از این روایت این است که پیامبر اکرم و خلفای سه گانه، قبل از سوره، فاتحة الکتاب را می خوانده اند، بدین معنا که قرائت را به سوره حمد شروع می کرده اند.]
افزون
بر آن، می توان گفت که این دو روایت در مقابل انبوه روایاتی که بر جزئیت بسمله برای
سوره های قرآن کریم، تاب مقاومت نداشته و روایات فراوان دال بر مطلوب نظریه شیعه و
اکثریت اهل سنت، مقدم بر آن دو روایت است.
اختلاف دیگری که میان مسلمانان راجع به نماز وجود دارد، کیفیت نماز مسافر است. تمام مسلمانان بر اینکه قصر نماز در سفر امری مشروع است، اتفاق نظر دارند، آنها مشروعیت این عمل را قرآن کریم برداشت کرده اند، آنجا که می فرماید:
«وإِذا ضَرَبْتُمْ فِی الأَرْض فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَن تَقْصُروا مِنَ الصَّلاةِ إِنْ خِفْتُم أَن یَفْتِنَکُمُ الّذینَ کَفَرُوا انّ الکافرینَ کانُوا لَکُمْ عَدُوّاً مُبیناً»[41]
اما اختلاف در این مسئله است که آیا می توان نماز را قصر خواند یا اینکه واجب است نماز را قصر خواند؟
فقهای شیعه به پیروی از ائمه اطهار علیهم السلام، حکم به وجوب قصر نمازهای چهار رکعتی در هنگام سفر کرده اند، بدین معنا که اگر کسی از روی علم، نماز چهار رکعتی را در سفر، به صورت قصر نخواند، باید نماز خود را اعاده کند.]
شیخ
طوسی(ره) این نظریه مورد اتفاق میان شیعه دانسته و حتی عمر بن خطاب را نیز موافق
شیعه در این باره معرفی کرده است.
شیعیان در این باره به سنت پیامبر اکرم(ص)، بیانات ائمه اطهار علیهم السلام و نیز سیره مسلمانان استناد می کنند.
راجع به سنت پیامبر اکرم(ص) می توان به روایات متعددی که اهل سنت از ایشان نقل کرده اند، اشاره کرد.
ابن عباس در این باره می گوید:
«
فرض الله الصلاة على لسان نبیکم فی السفر رکعتین»
«خداوند نماز را در هنگام سفر، بر زبان پیامبرتان دو رکعتی واجب کرد»
راجع
به سیره مسلمانان می توان به روایت نافع از عبدالله بن عمر استناد کرد که وی می
گوید با پیامبر اکرم(ص)، ابوبکر و عثمان مسافرت کردم و آنها نماز ظهر و عصر را دو
رکعتی خواندند و قبل از سفر و بعد از سفر چنین کاری نکردند و من هم اگر قبل از سفر
یا بعد از سفر بودم، نماز را تمام می خواندم.
در روایت دیگری عبدالله بن عمر نقل می کند که پیامبر اکرم(ص)، ابوبکر، عمر و عثمان به طور پیوسته در سفر نماز خود را قصر می خوانده اند.
ترمذی پس از نقل این روایت می نویسد:
«و
العمل علی هذا عند اکثر اهل العلم من اصحاب النبی(ص) و غیرهم»
«عمل بر طبق این روایت(قصر)، نزد اغلب علما از اصحاب پیامبر اکرم(ص) و غیر ایشان ثابت است.»
همچنین عمران بن حصین می گوید که با پیامبر اکرم(ص)، ابوبکر، عمر و عثمان مراسم حج را انجام دادیم و همگی نماز را قصر خواندند.]
اما در میان فقهای اهل سنت در این باره وفاقی وجود ندارد، چرا که ابوحنیفه همچون شیعه قائل به وجوب قصر نماز مسافر است،] مالک نیز همچون شیعه آن را سنت مؤکد پیامبر دانسته است بگونه ای که دیده نشده که پیامبر اکرم(ص) در نماز به طور تمام نماز بخواند،[ اما شافعی بر این باور است که مسافر می تواند نماز را به طور قصر یا اتمام بخواند[ اگر چه تقصیر بهتر است.
محیی الدین النووی از فقهای شافعی این قول را به عثمان بن عفان، سعد بن ابی وقاص، عایشه و عبدالله بن عمر و .... نسبت داده است.]
حنابله نیز همچون شافعی مسافر را در قصر و اتمام، مخیر می دانند.]
کسانی که قصر و اتمام را در سفر جایز می دانند ممکن است دلایلی را بدین شرح اقامه کنند:
اولا خداوند در آیه کریمه فرموده است: «لاجناح علیکم» بدین معنا که اشکالی بر شما نیست اگر نماز را قصر بخوانید. این تعبیر نه تنها مناسب با نظریه تخییر میان قصر و اتمام است، بلکه شافعی گفته است که این تعبیر تنها در مورد اباحه آمده است؛
ثانیا روایاتی در این باره نقل شده است که دلالت بر تخییر میان قصر و تمام برای مسافر در نماز است. از باب نمونه می توان به این دو روایت اشاره کرد:
1. مسلم از یعلى بن أُمیّة نقل می کند که گفت راجع به آیه(فلیس علیکم جناح أن تقصروا من
الصلاة أن یفتنکم الّذین کفروا) از عمر بن خطاب سوال کردم. وی گفت راجع به این آیه از پیامبر اکرم(ص) سوال کردم که ایشان فرمودند:
«صدقة
منّ اللّه بها علیکم فاقبلوا صدقته».
«قصر در نماز صدقه ای است که خداوند به واسطه آن بر شما منت گذارده است، پس آن صدقه را قبول کنید»
دلالت
این حدیث بر مدعای اهل سنت اینگونه ثابت می شود که قبول کردن صدقه لازم نیست،
بنابراین قصر نماز به هنگام سفر نیز لازم نیست.
2. از عایشه روایت نقل شده است که گفت در سفر همراه با پیامبر اکرم(ص) بودیم او نماز را قصر خواند و روزه هم نگرفت، ولی من نماز را کامل خوانده و روزه هم گرفتم. حضرت به من فرمود: «احسنتِ یا عایشة».]
و
نیز همو نقل کرده است که پیامبر اکرم(ص) در هنگام سفر نمازش را هم به طور قصر می
خواند و هم به طور تمام.
راجع به دلیل نخست، باید گفت که تعبیر لاجناح علیکم لزوما به معنای رخصت و تخییر نیست،
چرا
که قرآن کریم در جای دیگری می فرماید: «انّ الصَّفا
وَالمَرْوَةَ مِنْ شَعائِر اللّه فَمَنْ حَجَّ البَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ
علیهِ أَنْ یَطَوَّفَ بِهِما»
در این آیه هیچ فقیهی حکم به تخییر حاجی نسبت به انجام دادن یا انجام ندادن سعی صفا و مروه نداده است.
در آیه مورد بحث نیز، خداوند در مقام دفع توهم حظر است، بدین معنا که کسانی که نماز شکسته را نقص در نماز دانسته و آن را ممنوع دانسته اند، بدانند که چنین نیست.]
و اما راجع به حدیث عمر بن خطاب از پیامبر اکرم(ص) می توان اینگونه پاسخ داد که اولا امر به قبول این صدقه دلالت بر وجوب آن دارد، ثانیا اگر چه انسان ها در قبول صدقه یکدیگر حق انتخاب دارند، اما وقتی که خداوند حکیم چیزی را به عنوان صدقه به انسان ها میدهد، حکایت از مصلحت دار بودن آن و در نتیجه لازم بودن قبول آن دارد]
همچنین راجع به روایت اول عایشه از پیامبر اکرم(ص)، برخی محققان با دقت در سیره و تاریخ زندگانی پیامبر اکرم(ص) اینگونه جواب داده اند که افزون بر ضعف سند، در حدیث عایشه نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) در ماه رمضان برای عمره مفرده به مکه رفته بوده است، در حالیکه به شهادت تاریخنویسان اهل سنت، آن حضرت هیچگاه در ماه رمضان به عمره مفرده نرفته است؛ ضمن آنکه چگونه قابل تصور است که عایشه که پیامبر و اصحاب را در حالت افطار و قصر نماز می دید، بر خلاف آنها روزه گرفته و نماز را کامل خوانده باشد؛ این نکته چنان شگفت انگیز است که ابن تیمیه حکم به جعلی بودن این روایت داده است؛
راجع به روایت دوم عایشه نیز می توان اینگونه جواب داد که این روایت با روایات فراوانی که خود عایشه و دیگر بزرگان اهل سنت از پیامبر اکرم(ص) مبنی بر لزوم قصر نماز هنگام سفر نقل کرده اند، منافات دارد
ادامه دارد....
http://www.intjz.net/maqalat/sh-ekhtelaf.html
فطحیه
پیروان عبدالله بن جعفر الافطح که در سا ل ۱۴۸ هجری درگذشت وی پس از اسماعیل بزرگترین فرزند جعفر صادق بود ولی در نزد پدر محبوبیتی نداشت و متمایل به «حشویه» و «مرجئه» بود. او بعد از پدرش به جای او نشست وبه اتکای این حدیث از پدر که(امامت در بهترین فرزندان امام است) به جمع آوری پیروان پدرش پرداخت واین گروه را به نام عبدالله بن فطح یا عبدالله بن افطح نامی که از پیشوایان ایشان واهل کوفه بوده فطحیهنامیده شدند.
امامیه
نام تمام فرقههای است که به امامت بلافصل علی پسر ابیطالب وفرزندانش معتقدند، گفتارآنها براین اساس است که جهان از امام تهی نتواند بود، و منتظر خروج یکی از علویان هستند که در آخر زمان ظهور خواهد کرد وجهان را پراز عدل وداد خواهد نمود. امامیه خود نیز به ۱۵ فرقه تقسیم شدهاند
1. کاملیه: پیروان ابی کامل هستند وایشان کسانی که با علی بیعت نکردند کافر میدانستند.
2. محکدیه: پیروان وچشم براه ظهور محمد از نوادگان حسن هستند.
3. باقریه: امامت را از علی تا محمد معروف به محمد باقر دانستهاند و باقر را مهدی موعود میپندارند.
4. ناووسیه: پیروان شخصی بنام ناووس ازاهالی بصره که امامت را به جعفر صادق رسانیده و معتقد است که وی در نگذشته، و ظهور خواهد کرد و نیز گفتهاست علی برترین فردامت اسلام بوده وهرکه اورا تفضیل ندهد کافراست.
5. شمیطیه: ازفرق ثعالبه از خوارجندوپیرو «شیبان بن سلمه حروری سدوسی خارجی» هستند که ازسران خوارج بود وبه روزگار ابومسلم خروج کرد و وی را در برابردشمنانش یاری نمود، سپس عهد خودراباوی شکست.
6. عما ر یه: از فرق «فطحیه»یاران عماربن موسی ساباطی، بوده واز فرق شیعه بشمار میرفتند ایشان رشتهٔ امامت رابه جعفر صادق کشاندهاند وپس از وی عبدالله افطح را که مهمترین فرزند وی بود امام داند.
7. اسماعیلیه: نام عمومی فرقههایی است که بعداز جعفر صادق به امامت فرزندش اسماعیل یا نواده اش محمد اسماعیل اعتقاد دارند و گاه در بلاد مختلف به نامهای گوناگون مانند باطنیه، تعلیمیه، سبعیه، حشیشه، ملاحده وقرامطه خوانده شدهاند. چنان که درتاریخ آمدهاست، جعفر صادق (امام ششم) فرزند مهتر خوداسماعیل رابه جانشینی خود برگزید .به همین دلیل به انها اسماعیلیه میگویند.
8. موسویه: یا موسائیه طرفداران امامت موسی بن جعفر و منتظر رجعت او بودهاند.
9. مبارکیه:از اسماعیلیه قدیم هستند که پیرو مردی به نام مبارک غلام آزاد کرده اسماعیل بن جعفر واز اهالی کوفه بود. مبارکه امامت رادر فرزندان محمد بن اسماعیل میدانند و همان دعوی را که «باطنیه» کنند دربارهٔ او روا دارند.
10. قطعیه: فرقهای بودند که بر مرگ موسی بن جعفر قطع و یقین کردند، بر خلاف واقفه قطعیه به امامت علی بن موسی الرضا و پس از وی به امامت ائمه دیگر قایل گشتند بنا بر این قطعیه نامی دیگر از شیعه اثنی عشریه است.
11. هشا میه: پیروان هشام بن سالم جوالیقی علاف بودند واز فرق شیعه به شمار میرفتند: هشام غلام آزاد کرده بشربن مروان بود. وهشامیه را جوالیقه نیز خواندهاند.
12. زراریه: یا تمیمیه از غلاهَ ومشبهه پیروانزرارهَ بن اعین تمیمی بودند که او علم وقدرت وسمع وحیات وبصر را برای خدای تعالی حادث میدانست، ودر باب امامت از واقفه بود.
13. یونسیه پیروان ابو محمد یونس بن عبدالرحمن مولی علی بن یقطین بن موسی مولی بنی اسد بودند واز قطعیه به شمار میرفتند وی از یاران جعفر صادق و موسی کاظم بود و درباره تشبیه خدا و عرش او افراط میکرد.
14. شیطانیه: مخالفان ابوجعفر محمدبن نعمان احول معروف به موًمن الطاق را شیطان الطاق لقب دادند شیطانیه پنداشتند که خدای عالم در نفس خود جاهل نیست لکن عالم به اشیاءاست وآنها راتقدیر واراده میکند وپیش از آن که آنها را تقدیر واراده کند علم به آنها نداشتهاست.
کیسانیه یکی از فرقههای شیعی بودند. بنا به اعتقادات ایشان هرکس به امامت نامزد شود باید از فرزندان محمد حنفیه باشد وآنان کسانیه خلص هستند که به این اسم نامیده شدهاند وبویژه مختاریه نام دارند. کسانیه درمورد خلافت پس از علی به چند گروه تقسیم میشوند.
1. گروهی براین یقین هستند که محمد حنیفه پس از حسن وحسین امام بوده. (مختاریه)
2. گروهی بر این باورند که محمد حنیفه مهدی موعود است.(کربیه)
3. گروهی معتقد به امامت علی بن حسین زین العابدین پس از امامت محمد حنیفه هستند.
4. گروهی معتقدبه امامت ابوهاشم عبداله بن محمد حنفیه پس از امامتش هستند.
5. گروهی میگویند که امامت به وصیت ابوهاشم به محمد ابن علی ابن عبداله ابن عباس ابن عبدالمطلب رسیده است.(راوندیه)
6. گروهی معتقدند که امام پس از ابو هاشم، بیان ابن سمعان تمیمی است.(بیانیه)
7. آخرین گروه کسانی هستند که امام پس از ابوهاشم، عبداله ابن عمرو ابن حرب است.(حربیه)
محمد حنفیه (محمد بنحنفیه)، از فرزندان علی بن ابیطالب بود، که مادرش خوله حنفیه دختر جعفر بن قیس است و به همین جهت به این نام مشهور شدهاست. محمد در زمان حکومت عمر بن خطاب متولد شد (سال ۱۶ قمری) و در ایام حکومت عبدالملک بن مروان درگذشت (سال ۸۱ قمری). سن وی در هنگام وفات ۶۵ سال بوده و در بقیع دفن شدهاست.
وی مردی عالم و نیرومند بوده و در جنگهای جمل، صفین و نهروان شرکت داشتند و پرچمدار سپاه علی بودند. بعد از شهادت علی در کنار برادران خود امام حسن مجتبی و سپس امام حسین بود و به علت معلولیت و فلج دستان نتوانست در واقعه کربلا حاضر شود.
فرقه کیسانیه او را امام و مهدی آخرالزمان میدانستند. بیشتر اعضای این فرقه بعد ها به عباسیان یا دیگر فرقه های شیعه پیوستند. مختار بن ابیعبیده ثقفی که بعدها به خونخواهی حسین بن علی قیام کرد خود را نماینده محمد حنفیه در کوفه معرفی کرد.
محمد حنفیه، از فرزندان علی بن ابیطالب، مادرش خوله از طایفه بنی حنیفه بود. این طایفه از طوایفی بودند که علی بن ابیطالب را حق میدانستند و به ابوبکر اعتقاد نداشتند. پس از وفات پیامبر اسلام، خالد بن ولید، مأمور ابوبکر برای جمع آوری زکات به میان این طایفه رفت و ایشان به او زکات ندادند. خالد برگشت و گفت: آنان زکات ندادند و از دین برگشتهاند. ابوبکر خالد را به همراه نیروهای جنگی به سوی آنان فرستاد. خالد آنها را فریب داد، خلع سلاح کرد، شبانه همه مردانشان را کشت، زنانشان را اسیر گرفت و به مدینه آورد. در همان شب که رئیس این طایفه را کشت، به زن او تعدی کرد و عمر بن خطاب اصرار داشت که خالد را بکشند ولی ابوبکر مانع شد.
پس از آنکه زنان و دختران را به مدینه آوردند، مسلمانان پیرو ابوبکر تصمیم گرفتند که دختران و کنیزان را بخرند. طلحه و زبیر برای خرید یکی از دختران که خوله نام داشت جلو آمدند ولکن آن دختر نپذیرفت و پس از اتفاقاتی، علی بن ابیطالب آن دختر را به عقد خود درآوردند. علی بن ابیطالب، خوله را به عنوان برده نخرید بلکه او را به عنوان دختر آزاد عقد کرد. طایفه بنی حنیفه از طوایف یمنی است و چون خوله از بنی حنیفه است به این جهت او را حنفیه میگویند و اگر مرد باشد حنفی میگویند
زیدیه یکی از فرقههای شیعه است که نامشان را از زید بن علی گرفتهاند. زیدیان برخلاف دوازدهامامیها زید بن علی را بهجای برادرش محمد باقر امام پنجم میدانند و در امامت علی بن ابی طالب، حسن بن علی، حسین بن علی، علی بن حسین با دیگر شیعیان همنظرند. یحیی بن زید دیگر امام معروف زیدیه است.
مذهب زیدیه آمیزهای از تشیع با اندیشههای معتزلی و اندکی از مسلک حنفی است. اما نزدیک به ۹۰ درصد فقه زیدی با فقه تشیع دوازدهامامی مشترک است.
در دوران معاصر مهمترین سکونتگاه زیدیان کشور یمن است که حدود ۴۵٪ جمعیت آن را شیعیان میدهند
زید بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، فرزند امام سجاد و برادر امام محمد بن علی (امام پنجم شیعه)امام محمد باقر و عموی امام جعفر صادق. زید امام پنجم شیعیان زیدی میباشد. شیعیان زیدیه او را جانشین و امام پس از سجاد میدانند. وی برای شیعیان دوازده امامی مورد احترام است اما اغلب شیعیان دوازده امامی معتقدند که وی هیچگاه دعوی امامت نداشته است
پدر زید، علی پسر حسین(علیه السلام)، زین العابدین امام چهارم شیعیان است.
در نام مادر وی اختلاف است، برخی نام او را «جیدا» یا «جید» یاد کردهاند. برخی هم نام او را «حیدان» میدانند.در روایتی از حضرت علی بن حسین(علیه السلام) (امام چهارم شیعه) او را به نام «حوراء» میخواند. او کنیز بود شایسته و با نجابت، که مختار بن ابی عبیده ثقفی او را به ۳۰ هزار درهم خرید، سپس او را به عنوان هدیهای ارزنده نزد حضرت سجاد (ع) فرستاد، و این بانو از این امام بزرگوار دارای چهار فرزند شد، سه پسر و یک دختر، نخستین فرزندش زید بن علی است و سه فرزند دیگرش عمر، علی و خدیجه نامگذاری شدند.
مشخصات زید :
نام وی پیش از تولد و به وسیلهٔ پیامبر اکرم حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) برگزیده شدهبود. ابوحمزه ثمالی در حدیثی بلند شرح دیدارش با حضرت سجاد(علیه السلام) در حج را بیان کرده و اینکه زید را در کودکی نزد امام میبیند و امام سجاد(ع) از آیندهٔ این کودک (زید) به او خبر میدهد.
لقبهای زید
کنیه
کنیه او «ابوالحسین» است. به خاطر اینکه یکی از فرزندان رشید او به نام حسین بود، بنابراین او را به این کنیه میخوانند.
سیمای زید
زید دارای قامتی رشید بود و صورتی زیبا و با ابهت داشت که متانت و وقار از آن به خوبی آشکار بود. وی چشمانی درشت و سیاه و جذاب با ابروانی کشیده و نزدیک به هم و محاسنی پرپشت و پیشانی برجسته و بلند و بینی برآمده و کشیده او هر بیننده را به یاد صورت جدش(حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)) میانداخت. موی سر و صورتش سیاه بود، ولی در اواخر عمرش با تارهای سفیدی، محاسن او جو و گندمی نمایش میداد.سید بن طاووس- ربیع الشیعه
همسران وی
او در طول زندگی خود ۳ زن عقدی و ۳ کنیز داشت. اولین همسری که زید انتخاب کرد «ریطه» دختر ابی هاشم عبداللّه بن محمّد حنفیه بود، این زن از بانوان با شخصیت و بنام بنی هاشم بود، او در اواخر عمر دو زن دیگر در شهر کوفه اختیار کرد.
فرزندان زید
زید بن علی دارای ۴ فرزند پسر بود که هر یک خود شخصیتی و عالم و مجاهد بودند.
زادروز
روز تولد زید بن علی به هیچ وجه مشخص نیست و بین مورخین در سال ولادتش نیز اختلاف است. ابن عساکر (متوفای ۵۷۱ قمری) سال تولد او را ۷۸ قمری میداند مورخ دیگر به نام ممحلی (متوفای ۶۵۲ قمری) سال ولادت او را ۷۵ قمری یاد میکند برخی سال میلاد او را سنه ۸۰ قمری پنداشتهاند. گرچه دانشمند بزرگ شیعه، شیخ مفید یادی از سال ولادت او نکرده، اما نتیجه کلام وی مؤ ید قول ابن عساکر در تهذیب است، زیرا روایات متفق است که زید بن علی در موقع کُشتهشدناش ۴۲ ساله بودو شیخ مفید سال مرگ او را ۱۲۰ قمری میداند. بنابراین باید سال ولادت او سنه ۷۸ قمری باشد. امّا شیخ مفید در کتاب دیگرش «مسارالشیعه» سال مرگ او را سنه ۱۲۱ قمری و ظاهرا این تاریخ را اختیار کردهاست در مقدمه کتاب «مسند امام زید» در شرح حال زید بن علی سال ولادت او را ۷۶ قمری و سال مرگ را ۱۲۲ قمری و مدت عمرش را ۴۶ سال میداند و شیعیان زیدی اکثرا این تاریخ را معتبر میدانند. اما آنچه که از کتابهای معتبر و با نگاه در آثار موجود دربارهٔ زید بن علی هست میتوان چنین برداشت کرد که سال تولد او سال ۷۹ قمری است.
مقام علمی زید بن علی
زید بن علی نه تنها در زهد و عبادت و شجاعت و سخاوت و مردانگی معروف است، بلکه در علم و دانش نیز او یکی از بارزترین چهرههای اسلام است. زید در احکام الهی، فقیهی عمیق و دانشمندی بس سترگ بود، علم سرشار و دانش بیکران او زبانزد دوست و دشمن بود. مقام علمی زید بن علی آنقدر معروف و مسلم بود، که او را به «عالم آل محمّد» و یا «فقیه اهلبیت» ملقب ساخته بودند. جعفر صادق درباره اش گفتهاست: خدا، زید را رحمت کند او عالمی درستگفتار بودعلیابن موسیالرضا در مقام تجلیل و ستایش از او میگفت: او از علمای آل محمّد بود جعفر صادق در جای دیگری زید را با عظمت یاد میکند و گفتهاست: او مردی با ایمان و عارف و دانشمند و درستکار بود
احترام نسبت به زید بن علی
عبداللّه بن جریر میگوید: جعفر بن محمّد را دیدم برای عمویش زید، رکاب زین اسب را میگرفت تا سوار شود و بعد از سوار شدن، لباس او را روی زین پهن میکرد. سعید بن خیثم میگوید: بین عبداللّه بن حسن و زید بن علی بر سر موقوفات علی مناظره بود و آن دو قاضی مراجعه کردند، موقعی که برخاستند بروند، دیدم عبداللّه دوید و مرکب زید را جلو آورد و رکاب را گرفت تا وی بر مرکب سوار شد
بزرگان شیعه و شخصیت علمی زید
علمای بزرگ و صاحب نظرات علم رجال و حدیث مقام علمی زید بن علی را با عباراتی محکم و رسا بیان کردهاند و او را به عنوان یکی از بارزترین چهرههای فقهی و علمی آل محمّد ستایش مینمایند. اردبیلی میگوید: زید بن علی مردی جلیل القدر است او در راه خدا به مقام شهادت رسید و درباره شخصیت بزرگ او روایاتی بس زیاد رسیدهاست که مجال نقل آن نیست. شیخ در کتاب «تکلمه» در مقام بیان فضائل جناب زید بن علی میفرماید: علمای اسلام بر جلالت و وثاقت و ورع و علم و فضل وی اتفاق دارند. شیخ طوسی در کتاب «فهرست» از عمر بن موسی وجهی نقل میکند که گفت: هیچکس را در تشخیص آیات قرآن از ناسخ و منسوخ و برگرداندن متشابه آن به محکم، چون زید بن علی ندیدم.
بزرگان اهل سنت و شخصیت علمی زید
علماء و پیشوایان بزرگ اهل سنت مانند: ابن حجر، ذهبی، ابن تیمیه و هیثمی و ابن شبه موقع تجلیل از مقام شامخ علمی زید بن علی میگویند: زید بن علی از شخصیتهای بزرگ علمی خاندان نبوت و برجستهترین عالم و فقیه آنان بود. ابوحنیفه یکی از بزرگترین پیشوایان اهل سنت درباره مقام علمی زید با جملهای رسا و شگرف او را یاد میکند و میگوید: زید را چون دودمانش دیدم (در عظمت و علم) ولی در عصر او کسی را داناتر و حاضر جواب تر و خوش بیان تر از او ندیدم، او در گفتگو با قاطعیت سخن میگفت. سفیان ثوری، درباره زید میگوید: او داناترین خلق خدا به کتاب خدا بود، او جای حسین بن علی را پر کرد.
نشو و نمای زید بن علی
زید، در شهر مدینه، نشو و نما یافت. بعد از مرگ حضرت محمد صلی الله علیه و آله باز این شهر مرکز بزرگترین دانشگاه اسلامی بود و مسلمین مشکلات علمی خود را در آنجا حل میکردند مخصوصا عصر زید عصر علم بود و تجزیه و تحلیل مسائل اسلامی. محمد باقر برادر زید و سرآمد روزگار خویش در حل مشکلات و مسائل بغرنج و پیچیده علمی بود، لذا محمد او را قبلا به «باقرالعلوم» یعنی شکافنده علم ملقب ساخته بود. زید بن علی یکی از مشعلداران و شاگردان ممتاز مکتب این دو پس از استفادههای شایان علمی که از پدرش سجاد نمود میباشد. او در مکتب پدر علوم مختلفی را آموخت و پس از او از محضر برادرش باقر و سپس مدت کوتاهی نزد برادرزاده اش جعفر صادق آن را تکمیل نمود. و مقام علمی زید بن علی به جایی ترفیع یافت که گاهی ائمه بزرگ اسلام دانشمندان مبرزی را برای استفاده علمی و تصدیق آنان به محضر زید بن علی ارجاع میدادند.
احاطه علمی زید
محمد باقر خود نیز، مقام علمی و تبحر فوق العاده زید را به اصحابش گوشزد کرد و گفت: به زید همانند علم ما، در وسعت و احاطه افاضه شدهاست.
زید بن علی مفسر قرآن
زید بن علی میگوید: سیزده سال با قرآن خلوت کردم آیات آنرا میخواندم و درباره آن میاندیشیدم او در تشخیص معانی قرآن و طرز قرائت آن، صاحب نظر بود و در بحثهای خود، همیشه با الهام از این کتاب، خصم را مغلوب میساخت درباره زید گفتهاند: او قرائت خاصی در قرآن داشت و کتابی در این زمینه تالیف نمود. جعفر صادق در این مقام از ممارست و مطالعه عمیق وی سخن میگوید و با جملهای افتخارآمیز از او یاد میکند: به خدا سوگند، او در میان ما بیش از همه به قرائت قرآن اشتغال داشت.
جایگاه زید بن علی در حدیث
زید بن علی در اسناد حدود ۶۱ روایت واقع شدهاست و همه این روایات را از پدرانش نقل میکند. وی کاتب و راوی صحیفه سجادیه نیز میباشد
مکتب فقهی زیدیان به مذهب حنفی نزدیک است و شباهتهایی هم با مذهب جعفری دارد. در کلام و الهیات به معتزله نزدیکاند. یکی از اختلافهای مهم زیدیان و دوازدهامامیها این است که به عصمت امامان معتقد نیستند و معتقدند هر یک از فرزندان حسن و حسین میتواند به مقام امامت برسد. پس امامت را ارثی نمیدانند. همچنین معتقدند امام باید قادر به جنگ و دفاع باشد بنابراین امامت کودک و مهدی غایب را نمیپذیرند. مهمترین شرط امامت را کوشش شخص دانسته و وجود بیش از یک امام در یک زمان و نبودن امام در زمانی دیگر را میپذیرند.
شیخ مفید در مورد زیدیه چنین آوردهاست: «زیدیه به امامت علی، حسن، حسین و زید بن علی قائل هستند و نیز به امامت هر فاطمیای که به خود دعوت کند و در ظاهر، عادل و اهل علم و شجاعت باشد و با او بر شمشیر کشیدن برای جهاد بیعت شود.»
در کتاب التحف شرح الزلف، پس از شمردن محمد بن عبدالله، علی بن ابی طالب، حسن بن علی، حسین بن علی، علی بن حسین و زید بن علی، تا بیش از ۱۱۰ امام برای زیدیه، شمرده شدهاست
زیدیه دو بار در تاریخ به قدرت رسیدند یکی در طبرستان و دیلمان و گیلان از حدود ۲۵۰ ه.ق که داعی کبیر حکومت علویان طبرستان را تأسیس کرد تا حدود سال ۵۲۰ ه.ق و دیگری در یمن که یحیی بن حسین در حدود سال ۲۹۸ آن را تصرف کرد و تا دوران معاصر برای تصاحب قدرت سیاسی در این منطقه با خلفای مصر و خلفای عثمانی رقابت داشتند.
در عبادات زیدیان در بعضی از مسائل که مایه تمایز شیعه و سنی است روش شیعه را دارند مانند «حی علی خیرالعمل» گفتن در اذان، پنج بار تکبیر گفتن در نماز میت و نخوردن حیوان ذبح شده توسط نامسلمان. از احکام متفاوت آنان با دوازده امامیها این است که زناشویی با غیر زیدی و ازدواج موقت را جایز نمیدانند.